چکیده:
در جستار حاضر تلاش شده است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکرد عقلی و فلسفی، مبانی وجودشناختی و معرفتشناختی تزکیه نفس و ضرورت آن، براساس مبانی حکمت متعالیه صدرایی استخراج شده و مورد بازخوانی و تحلیل قرار گیرد. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که پس از تنزل وجودی انسان از عالم ماوراء طبیعت و آغاز پیدایش او در عالم طبیعت، گونهای وابستگی وجودی به عالم ماده و مجرد برای انسان پیدا میشود؛ این وابستگی وجودی، به دلیل اینکه زمینهساز رفع نیازمندیهای انسان میشود، نوعی دلبستگی به دو عالم ماده و ماوراء ماده را در او پدید میآورد. اگر دلبستگی انسان، در مسیر تعدیل و تربیت قرار نگیرد، سبب توجه بیش از اندازه او به عالم ماده و طبیعت شده و به دنبال آن از جنبه ماورائی خود فاصله میگیرد؛ این فاصله سبب ازمیان رفتن تعادل در دو جنبه وجودی و دلبستگی افراطی به عالم طبیعت میشود. بر این اساس، تزکیه نفس، همان «بیرون آمدن انسان از دو لبه افراط و تفریط» و «جهتدهی دلبستگی او به دو عالم طبیعت و ماوراء» است. این پژوهش را میتوان نمونهای از کاربردی نمودن مبانی فلسفی حکمت متعالیه در حوزه اخلاق دانست.
In this article, with the descriptive and analytical method and philosophical approach, the ontological and epistemological foundations of self-purification and its necessity have been extracted and analyzed based on the principles of transcendent wisdom. At the end of the paper, it is concluded that after the human being has fallen out of the supernatural world and its beginnings in the natural world, there has been a kind of existential dependence on the material and abstract world for man. This dependence causes man to become attached to the material world and beyond. If man's attachment is not in the path of moderation, extreme attention is drawn to the material world, and then man departs from pure nature, and extreme attachment to the natural world is found. Accordingly, the purification of the self is "the entry of man into moderation" and "the right conduct of his attachment to the world of nature and the supernatural." This study is an example of applying the philosophical foundations of transcendent wisdom in the field of ethics.
خلاصه ماشینی:
(ابن کمونـه ، الجديـد فـي الحکمـة ، ۵۹) نتيجه اينکه مبدأ پيدايش نفس انساني ، همان عالم هاي مجرد و ماوراء طبيعت است که در آموزه هاي ديني با عنوان «عالم ملکوت » (الانعام /۷۵) و در حکمـت متعاليـه بـا عنـاويني چون «عالم مثال » و «عالم عقل » از آن ياد شده است .
بعد مادي انسان و ارتباط آن با عالم طبيعت همان گونه که پيش از اين اشاره شد، انسـان موجـودي دو بعـدي اسـت و بـه تعبيـر ملاصدرا، حقيقت واحد داراي مراتب است که يک مرتبه آن را نفـس مجـرد و مرتبـه ديگر آن را بدن مادي تشکيل مي دهد.
پس چه نيازي است تا انسان براي رسيدن به کمـال ، براسـاس دستورات و آموزه هاي ديني و اخلاقي رفتار نمايد؟ در پاسخ به اين پرسش بايد توجه داشت که کمال در اصطلاح فلسـفه ، بـه فعليتـي گفته مي شود که مطلوب موجود قرار مي گيرد.
نکته اي که توجه بدان اهميت دارد اين است که ارتباط ادراکي انسان با عالم ماده و 50 مجرد، در پي ارتباط وجـودي او بـا دو عـالم مـذکور، پديـد ميآيـد و نتيجـه آن نيـز شکل گيري مجموعه بينش ها و باورهاي انسان است کـه سـنگ زيربنـاي کشـش ها و کنش هايي است که از او صادر ميشود.
نتيجـه آنکه ، اگر انسان هاي عادي ، همه توجه خويش را به عالم طبيعت و ماده معطوف سازند و به مرتبه بدن بيش از اندازه توجه نمايند، سبب ميشود که از مرتبه ماوراء طبيعـت و نفس خود غافل شوند و همين غفلت ، زمينه سازي دلبستگي آنان بـه عـالم طبيعـت را فراهم ميسازد که نتيجه آن غفلت از عالم ملکوت است .