چکیده:
هدف این مقاله تحلیل و واکاوی تاثیر گذاری حکومت به عنوان یکی از عناصر بین النهرینی در تمدن هخامنشیان است. در بحث از شیوههای حکومتی بینالنهرین، به مواردی از قبیل جایگاه شاه در راس قدرت، مراتب درباری و کشوری، تقسیم ایالات و هرم قدرت و مقایسه آنها با همان موارد در ایران پرداخته میشود. و به این سوالات پاسخ میدهیم که: منشاء قدرت در ایران چه بوده است؟ هخامنشیان کشورداری را از چه کسانی آموختند؟ شیوههای حکومت در ایران و بینالنهرین به چه صورت بود؟ این تحقیق دارای ویژگیدو وجهی توصیفی- تحلیلی است و در زمره پژوهشهای کیفی قرار میگیرد. روش پژوهش حاضر از نوع تحلیل اسنادی میباشد. از تحلیلهای کیفی به منظور تحلیل و جمع بندی آنها استفاده شد. بررسیها نشان داد؛ در بحث از حکومت، پارسها، شیوههای حکومتی را از مادها و بابلیها گرفتند و با تغییراتی در جزئیات آن را به شیوهی نوینی درآوردند و با این وسیله به مدت دویست سال بر ملل متفاوتی حکومت کردندکه این خود حاصل فهم و درایت کافی ایشان است و به نحو احسن توانستهاند در کشورداری و حفظ منافع خویش به گونهای نادر عمل کنند که در هیچ جای دنیای باستان همچنین شاهان و دستگاه مقتدری ندیدهایم و نخواهیم دید.
خلاصه ماشینی:
تحليل و واکاوي تأثيرگذاري شيوه هاي حکومتي بين النهرين در تمدن هخامنشيان اسماعيل فرج زاده کارشناسي ارشد باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مرکز چکيده هدف اين مقاله تحليل و واکاوي تأثير گذاري حکومت به عنوان يکي از عناصر بين النهريني در تمدن هخامنشيان است .
بررسي ها نشان داد؛ در بحث از حکومت ، پارس ها، شيوه هاي حکومتي را از مادها و بابليها گرفتند و با تغييراتي در جزئيات آن را به شيوه ي نويني درآوردند و با اين وسيله به مدت دويست سال بر ملل متفاوتي حکومت کردندکه اين خود حاصل فهم و درايت کافي ايشان است و به نحو احسن توانسته اند در کشورداري و حفظ منافع خويش به گونه اي نادر عمل کنند که در هيچ جاي دنياي باستان همچنين شاهان و دستگاه مقتدري نديده ايم و نخواهيم ديد.
کورش براي تثبيت سلطنت بر بابليها عصاي حکومت را از دست مردوک گرفت ، کمبوجيه در جشن سال نو شرکت جست و داريوش ، اهورامزدا را به عنوان هديه دهنده ي حکومت به خود معرفي نمود و از اين زمان است ما جلوه هاي ظهور تمدن هخامنشي را به حساب ميآوريم : "زيرا نخستين واکنش انسان در برابر مسائل اجتماعي و سياسي مرتبط با ظهور تمدن اين بود که خود را از هر نوع تکليفي در قبال سرنوشتش برکنار، و حاکميت را متوجه خدايان ساخت " (بمفورد پارکز، خدايان و آدميان ، ١٣٨٠، ص ٦٠).