چکیده:
بیماریهای سبک زندگی سالانه 41 میلیون نفر از جمعیت جهان را نابود میکنند؛ سال 2016 در ایران 82% مرگومیرها ناشی از این بیماریها و 43% آن ناشی از بیماریهای قلبیعروقی بود؛ بر اساس مطالعات، چهار عاملخطر تغذیۀ نامناسب، سوءمصرف مواد، بیتحرکی و استرس باعث ناسالم شدن سبکهای زندگی و بروز این بیماریها میگردند. این تحقیق با هدف تبیین آمار بالای بیماریهای سبک زندگی در ایران و تدوین مدل راهبردی جهت پیشگیری از آنها انجام گردید. روش: تلفیقی متوالی کمّی_کیفی (پیمایش-نظریهبنیاد) بود. ابتدا 220 بیمار قلبیعروقی به شیوۀ در دسترس با پرسشنامه پیمایش و بعد نتایج آن در مصاحبه با 14 خبرۀ منتخب بصورت هدفمند، آسیبشناسی گردید؛ دادههای کمّی با SPSS-V23 و کیفی با مقایسۀ مستمر و کدگذاری نظری در قالب پارادایم اشتراوس-کوربین تحلیل گردید. روایی تحقیق با ارجاع یافتهها به دادهها و پایایی آن با ارجاع نتایج به متخصصین تامین شد. یافتهها: کمّی: سبک زندگی 5/0% از افراد سالم، 7/92% در وضعیت هشدار و 8/6% در وضعیت خطر میباشد (01/0>P). کیفی: آسیبشناسی سبکهای زندگی ایرانیان نشان داد جامعه در برقراری سبکهای زندگی سلامتمحور در 10 مقولۀ "تحقیقگری، تعلیمگری، تربیتگری، تبلیغگری، تامینگری، تسهیلگری، تجویزگری، تحصیلگری، تمکینگری و تضمینگری" واجد نقاط ضعف میباشد که 8 مورد به ساختارها، 1 مورد به خانوادهها و 1 مورد به عوامل انسانی مربوط میباشد. نتیجهگیری: سبک زندگی سلامتمحور یک پدیدۀ چندعاملی است و تحقق آن مستلزم توجه توامان به ابعاد ساختاری و عاملیتی آن میباشد. پیشنهاد تحقیق، تشکیل سازمانی مشخص جهت پایش و سنجش سطح سلامت سبک زندگی ایرانیان میباشد.
خلاصه ماشینی:
سازمان بهداشت جهاني نخست با در نظر گرفتن جميع جهات ، سبک زندگي را "الگوهاي مشخص و قابل تعريف رفتار که از تعامل بين ويژگيهاي شخصي، برهم کنش روابط اجتماعي، شرايط محيطي و موقعيت هاي اجتماعي- اقتصادي حاصل ميشود" تعريف کرد و بعد آن را مبناي تحقيقات گستردة خويش در توضيح و تبيين ناسلامتي سبک هاي زندگي در سرتاسر جهان قرار داد(١٠ :٢٠٠٠ ,Joanne)؛ اين تحقيقات به زودي به اين نتيجه رسيد که در مجموع ، افزايش سطح چهار عامل خطر شيوة تغذيۀ ناسالم ، بيتحرکي، سوء مصرف مواد (الکل و دخانيات ) و استرس (فشار رواني) باعث ناسالم شدن سبک هاي زندگي ميگردد و زمينه را براي بروز انواع بيماريهاي سبک زندگي فراهم ميسازد (٢٠١٤ ,WHO ;٣ :٢٠١٥ ,Jhangiani &Tejavanija )؛ در شرح ويژگي اين بيماريها مواردي چون علت شناسي پيچيده (جهاني شدن ، شهري شدن ، سالخوردگي جمعيت )، چند عاملي بودن (عوامل قابل تغيير يا رفتاري ، عوامل غير قابل تغيير، عوامل متابوليک )، غيرمسري بودن ، دورة نهفتگي طولاني، دورة بيماري طولاني و اختلال عملکردي يا ناتواني عنوان گرديد(٢-١ :٢٠١٧ ,Tabish).
در پژوهشي ديگر کريمي و همکارانش (١٣٩٣)، تأثير آموزش بر تغيير سبک زندگي را در چارچوب «نظريۀ رفتار برنامه ريزي شده » بر روي بيماران دچار سکتۀ قلبي آزموده و در قياس با گروه کنترل ، افزايش نمرات سبک زندگي آن ها را معني دار گزارش کرده اند (٠٠١ و اما تحقيق حاضر بدوًا مطابق اصول پزشکي کل نگر و توصيه هاي سازمان بهداشت جهاني ( ,WHO ٢٠١٤)، در کنار «سلامت جسم » به «سلامت روان » را هم توجه داشته و استرس (فشار رواني ) را هم در کنار شيوة تغذيۀ نامناسب ، بي تحرکي و سوء مصرف مواد به عنوان چهار عامل خطر سلامت جمعيت مورد بحث گذاشته و بعد «بيماري هاي قلبي عروقي » را به عنوان مهلک ترين بيماري سبک زندگي به صورت موردي مطالعه کرده است .