چکیده:
یکی از جریانهای پرچالش فکری و فرهنگی در ایران، پدیدۀ «عرفانهای نوظهور» است. مواضع گوناگونی از سوی اندیشمندان اتخاذ شده است، اما آنچه ذهن یک پرسشگر را مشغول میکند، نسبت میان این عرفانها با عرفان اصیل ادیان است. آنها خود را فراتر از ادیان و عرفانهای رایج میانگارند، لذا در اینکه بتوان آنها را عرفان مصطلح نام نهاد یا در دل ادیان اصیل جای داد، تردید شده است. در این پژوهش، ضمن تعریف مستند از عرفان و معنویتهای نوظهور، با مبنا قرار دادن تمایز علوم در سه حوزۀ موضوع، روش و هدف، این جریانها در هر یک از این سه حوزه، متفاوت و متمایز ارزیابی شده است و تنها وجه اشتراک این جریانها با عرفان موجود در ادیان و از جمله اسلام را، در توجه و تمرکز آنها به جهان فرامادّی و متافیزیک تحلیل شده است. در ذیل هر یک از سه حوزۀ مذکور، زاویۀ هر یک از جریانهای نوظهور را از عرفان اصیل دینی گوشزد کردهایم.
خلاصه ماشینی:
مواضع گوناگونی از سوی اندیشمندان اتخاذ شده است، اما آنچه ذهن یک پرسشگر را مشغول میکند، نسبت میان این عرفانها با عرفان اصیل ادیان است.
این توأمانیِ معرفت با سلوک، یکی از امتیازات عرفان اسلامی است که در حقیقت عارف، برای سلوک عملی خود پشتوانۀ عقلانی و نظری دارد.
بنابراین، وصول به حقیقت متعالی و برتر از انسان و جهان (خدا)، موضوع مشترک همۀ عرفانهای اصیل دینی است، هر چند هر عارفی ممکن است جلوهای از او را شهود کنند و با عناوین مختلفی از آن یاد کنند.
اما معنویتهای نوظهور، علیرغم اینکه برخی در آثار خود بارها نام خدا و حقیقت را میبرند، اما آنچه محور و موضوع معنویت و عرفان آنها را تشکیل میدهد غیر از خداوند است.
چنانچه معنویت برخی فرقهها، با محوریت شیطان (شیطان پرستان) و برخی با محوریت طبیعت (عرفان تائو، سرخپوستی) و برخی دیگر با محوریت علم، عقل و روح بشری (عرفانهای انسان محور) میچرخند و این، یعنی انحراف از اصل اساسی عرفان که خداوند است.
دلیل انحراف و زاویۀ عرفانهای نوظهور هندی از موضوع عرفان اصیل دینی این است که این عرفانها، هم در مقام تصوّر ذهنی و هم در مقام التزام عملی، خدا را غیر توحیدی تصویر میکنند.
اساس عرفان ذن این نکته است که واقعیت و حقیقت یکی بیش نیست، اما انسان نمیتواند با حساب و کتاب منطقی و با ذهن مشوب، آن را درک کند، بلکه باید با شهود و تجربۀ شهودی این وحدت را تجربه کرد.