چکیده:
این پژوهش درصدد پاسخ به این سؤال است که سهم ایدئولوژی و عملگرایی در کنش سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تا چه میزان است و کدام یک از این دو، اصالت بیشتری در عمل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارند؟ نتیجه این تحقیق حاکی از آن است که هر چند در اکثر کشورها، هنجارها و ارزشهای ایدئولوژیک به درجاتی در عمل سیاست خارجی تأثیرگذار هستند، ولی این ارزشها سهم قابل توجهی در سیاستگذاری و اجرای سیاست خارجی ایران داشته و در حکم اصول راهبردی آن محسوب میشوند. در واقع، علیرغم دیدگاه غالب که سیاست خارجی ایران را سیاستی عملگرایانه میداند، فرضیه اصلی این تحقیق بر این گزاره استوار است که ماهیت اصلی سیاست خارجی ایران همچنان ایدئولوژیک بوده و رویکرد عملگرایانه در سیاست خارجی ناشی از وجود منافع متعارض در نظام بینالملل و نیز محدودیتهای ناشی از منابع قدرت ملی بر اساس نگاه تاکتیکی و نه راهبردی قابل توجیه است. این تحقیق با کاربست نظریه رئالیسم نئوکلاسیک به عنوان چارچوب نظری، به بررسی نسبت ایدئولوژی و عملگرایی در رفتار سیاست خارجی ایران در چارچوب یک الگوی تعاملی سهجانبه مشتمل بر عوامل سطح داخل همچون منافع ملی و هنجارها و نیز ماهیت و ساختار نظام بینالملل میپردازد.
This research attempts to answer this questions that what is the ratio between ideology and pragmatism in the Iran's Foreign Policy? And, which of this is more authentic in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran? The result showed that although in many countries values and ideologies are influential in some way in the practice of foreign policy, these values and ideologies have a significant contribution to the policy and implementation of the foreign policy of Iran. In fact, despite the prevailing view that Iran's foreign policy is a pragmatic policy, the main hypothesis of this study is that the essence of Iran's foreign policy is ideological and the pragmatic approach to foreign policy -is based on the existence of conflicting interests in the international system and the constraints in national power sources- can be comprehend based on a tactical approach rather than strategic approach. This research with using a descriptive analytical method and library resources seek to examine the ratio of ideology and pragmatism in Iran's foreign policy behavior in the framework of a triple interactive model including national interests, ideological preferences, and the nature and structure of the international system.
خلاصه ماشینی:
برايمثال رخدادهاييچون تسخير سفارت ايالات متحده درتهران ودرپي آن قطع روابط ديپلماتيک بين ايران وآمريکا،تنش مرزي ومتعاقب آن بروزجنگ هشت ساله بين ايران وعراق ،حمايت ازآرمان آزاديقدس و همچنين حمايت ازجنبش هايرهاييبخش فلسطينيهمچون ساف ،جهاداسلاميوحماس ونيز صدورفتواي ارتدادسلمان رشدي همگي ازمصاديق ووجوه برجسته جنبه ايدئولوژيک گراي سياست خارجي ايران تلقي شده اند؛درحاليکه مواردي چون پذيرش قطعنامه ٥٩٨شوراي امنيت سازمان ملل متحد،برقراري مجددروابط ديپلماتيک باغرب دردوران اصلاحات ،چرخش به سمت شرق وهمکاري نزديک باروسيه ،مشارکت وحضورفعال درمجامع وسازمان هاي بين الملليونيزپذيرش برنامه جامع اقدام مشترک(برجام )ازجمله مصاديقياست که درتائيد ادعاي عمل گرابودن سياست خارجي ايران اقامه شده است .
به نظرميرسدتغييرات حادث شده درمحيط نظام بين الملل ازجمله پايان جنگ سرد، وقوع فزاينده وپرشدت فرايندجهانيشدن ،ظهورتهديدات نوظهوربراي نظم وامنيت بين الملليهمچون گسترش تروريسم وافراط گراييوسرانجام ،سياست هايتهاجميايالات متحده پس ازحوادث يازدهم سپتامبر٢٠٠١که به حضورپررنگ نظامي اين کشوردرجهان وبويژه درمنطقه خاورميانه منجرگرديد،موجب تشديدماهيت ايدئولوژيک سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران شده است .
ازاين رو،ادعاي اصلي اين پژوهش براين فرض استواراست که هرچندايران درکنش سياست خارجي خوددرمواردي چرخش هاي عمل گرايانه داشته ،بااين حال ،هسته سخت و لايتغيررفتارسياست خارجي آن همچنان ايدئولوژيک است .
بررسي رفتاردولت هاي مستقرپس ازپيروزيانقلاب اسلامي ،نشان دهنده آن است که کنش سياست خارجي ايران دريک رابطه تعاملي سه جانبه پوياميان تلاش براي حراست و تحصيل منافع ملي ،وجودمحدوديت هاوتضييقات ناشي ازنظام بين الملل ونيزوجود ترجيحات ايدئولوژيک وآرمان گرايانه قراردارد.