چکیده:
در زمینۀ مطالعات میانرشتهای، مسائل متعددی جای طرح دارند؛ از جمله چیستی، اهمیت و ضرورت، روششناسی و روش اجرایی آن. اما در کنار این مباحث، مسئلۀ اصلیتری هست که تاکنون به آن پرداخته نشده و آن، مبانی بینشی و فلسفی حاکم بر مطالعات میانرشتهای است. فلسفه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در علوم، بهویژه دانشهای بینارشتهای نقش ایفا میکند. با توجه به اینکه هر مکتب و پاردایم فلسفی، در مطالعات میانرشتهای تأثیر جدی دارد، آیا در مطالعات بینارشتهای بهویژه در حوزۀ علوم انسانی اسلامی نیز با تکیه بر مبانی فلسفی صدرایی میتوان نگرش لازم را برای انجام دادن این مطالعات بهدست آورد؟ در مقالۀ حاضر در صددیم که با روش تحلیلی و فلسفی، ضمن معرفی مطالعات بینارشتهای و تفاوت آن با دیگر روشهای مطالعاتی، ابتدا به نقش مستقیم فلسفه در برخی دانشهای بینارشتهای اشاره شود و در ادامه امتداد مبانی صدرایی را در مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی اسلامی نشان دهیم. از یافتههای مقالۀ حاضر، قابلیت نظام فلسفی صدرایی بهمثابۀ چارچوب نظری برای پشتیبانی مطالعات بینارشتهای در علوم انسانی اسلامی است.
in the field of interdisciplinary studies, several issues can be raised; Including what, its importance and necessity, methodology and its implementation method. But in addition to these issues, there is a more fundamental issue that has not been addressed so far, and that is the visual and philosophical foundations governing interdisciplinary studies. Philosophy plays a direct and indirect role in the sciences, especially interdisciplinary sciences. Given that every school and philosophical paradigm has a serious impact on interdisciplinary studies, can interdisciplinary studies, especially in the field of Islamic humanities, be relied upon on the basis of Sadra's philosophical foundations to gain the necessary attitude to conduct interdisciplinary studies? The present article seeks to introduce the direct role of philosophy in some interdisciplinary sciences by introducing analytical and philosophical methods, while introducing interdisciplinary studies and its differences with other study methods. Give. One of the findings of this paper is the capability of Sadra's philosophical system as a theoretical framework to support interdisciplinary studies in Islamic humanities.
خلاصه ماشینی:
به عبـارت ديگـر، در علـوم طبيعـي ، صرفا روش تجربي و تبيين روابط علي بين امـور طبيعـي حـاکم اسـت ؛ چـرا کـه طبيعـت به خاطر وجود جبر و ضرورت بر آن ، به طور يکسان و ثابت عمل مـي کنـد و محقـق علـوم طبيعي مي تواند با اين روش ، به کشف اين نظم طبيعـي و ثابـت اقـدام کنـد؛ امـا در علـوم انساني با توجه به ماهيت خاص موضوع اين علوم ؛ يعني رفتار ارادي و روابـط و نهادهـاي اجتماعي ، رابطۀ علي متفاوتي در آن محوريت دارد؛ ب ) پژوهشگران علوم انساني که کنش و افعال انساني را مطالعه مي کنند، مـي تواننـد از طريق همدلي خود را به جاي انسان هايي قرار دهند که مورد مطالعۀ ايشـان اسـت (بـاربور، ١٣٧٤: ٢٢١و رک: گلدمن ، ١٣٧٥: ٥١)؛ ج ) کنش انسـاني (و مبـادي آن ) بـه مثابـۀ موضـوع علـوم انسـاني ، داراي مختصـات و ويژگي هاي مختلفي هستند که آن را از موضوع ديگر علوم بـه ويـژه علـوم طبيعـي متمـايز مي کند.
روابـط بـين ايـن رشته ها براي دستيابي به علوم شناختي در نمودار زير ترسيم شده است : (رجوع شود به تصویر صفحه) علاوه بر آنچه دربارة همۀ مطالعات ميان رشته اي مطرح شد که ميتوان بـا تکيـه بـر مبـاني فلسفي صداريي، آنها را پشتيباني و تبيين کرد، در مورد علوم شناختي همان گونـه کـه مشـاهده ميشود، يکي از شش رأس اين علوم را فلسفه و مورد ديگر را انسان شناسي تشکيل مـيدهـد.