چکیده:
«شهرزاد» اثر ماندگار پدر نمایشنامهنویسی عربی؛ توفیق الحکیم با استناد به داستان هزارویک شب در جامهای فلسفی ابداع شده و نه تنها در بُعد اندیشگانی، بلکه از نظر ادبی نیز حائز اهمیت است. همواره مقولههایی وجود دارند که به دلیل تعلق به فرهنگ مبدأ به راحتی قابل انتقال به متن مقصد نیستند. انتقال این مقولهها که به نام مقولههای فرهنگمحور شناخته میشوند با دشواری زیادی روبهرو است. پیوندهای آثار ادبی و نویسندگان ملل مختلف و کشف منابع الهامبخش آنان در حیطۀ ادبیات تطبیقی بررسی میشود. از این رو، ترجمه میتواند ابزار بسیار مهم و کاربردی برای ایجاد این ارتباط باشد. ترجمۀ مقولات فرهنگی در بحثهای ترجمه شناسی، موضوعی پیچیده و هزارتو است. مقولاتی که انعکاسدهندۀ فرهنگ یک جامعه هستند معمولاً برای سایر جوامع که دارای فرهنگی متفاوتاند، غیرقابل درک بوده و گاه نیز منجر به ایجاد سوءتفاهم میشوند. نمایشنامۀ «شهرزاد» از سوی آقایان عبدالمحمد آیتی و محمد صادق شریعت به زبان فارسی ترجمه شده است. این پژوهش بر آن است که دو برگردان فارسی را با توجه به چارچوب نظری پیتر نیومارک مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. مهم ترین یافتههای پژوهش حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای نوشته شده، بیانگر این مطلب است که نمایشنامۀ «شهرزاد» چهار مقوله فرهنگی موردنظر نیومارک را داراست و مقولۀ بومشناسی در این متن نمایشی جایگاهی ندارد و مترجمان برای ترجمه این نمایشنامه بیشتر از راهکار معادل فرهنگی استفاده کرده و بدین ترتیب هر دو مترجم ترجمهای مخاطبمحور ارائه دادهاند.
There are categories that cannot easily be transmitted to the target text due to belonging to the source culture. The transfer of these categories, known as culture-oriented categories, is difficult to deal with. Therefore, the translation can be a very important and practical tool to create this connection; cultural categories translation is a complex and labyrinth subject in the theory of translation. Categories reflecting society culture are usually incomprehensible to other societies with different cultures and sometimes leading to misunderstanding. “Shahrzad” plays have been translated in Persian by Ayati and Shariat. This research studies and analyzes two Persian versions according to the theoretical framework of Newmark to choose the correct translation. The most important findings of the present research, which is written in a descriptive-analytical way and using a library tool for data collection, indicate that Shahrzad's play has four cultural categories considered by Newmark, and the category of ecology in this text has no place and the translators have used the cultural equivalent to translate this play, respectfully both translators have presented audience- oriented translations.
خلاصه ماشینی:
مهم ترين يافته هاي پژوهش حاضر که با روش توصيفي-تحليلـي و با استفاده از ابزار کتابخانه اي نوشته شده ، بيانگر ايـن مطلـب اسـت کـه نمايشـنامۀ «شـهرزاد» چهـار مقولـه فرهنگي موردنظر نيومارک را داراست و مقولۀ بوم شناسي در اين متن نمايشي جايگـاهي نـدارد و مترجمـان براي ترجمه اين نمايشنامه بيشـتر از راهکـار معـادل فرهنگـي اسـتفاده کـرده و بـدين ترتيـب هـر دو متـرجم ترجمه اي مخاطب محور ارائه داده اند.
بنابراين ، پرسش هايي که در اين خصوص ميتـوان مطـرح کـرد، عبارتند از: مترجمان آيتي و شريعت چه روشي را براي برگردان عناصر فرهنگـي نمايشـنامه «شهرزاد» برگزيده اند؟ همچنين ايشان با توجه به نظريۀ نيومارک تا چه اندازه توانسـته اند در ترجمۀ عناصر فرهنگي موفق عمل کنند؟ در چارچوب ترجمۀ عناصر فرهنگي در رمان و داستان ، پژوهش هايي صورت گرفته که در اين پژوهش به برخي از مرتبط ترين آن ها اشاره ميشود: مقاله «چالش هاي ترجمه پذيري عناصـر فرهنگـي در رمـان «اللـص والکـلاب » از نجيـب محفوظ با مقايسۀ دو ترجمـه بـا تکيـه بـر چـارچوب نظـري نيومـارک» بـه کوشـش کبـري روشنفکر، هادي نظري منظم و احمد حيدري صورت گرفته است .
ايـن مقالـه بـا اسـتفاده از دسته بندي نيومارک به بررسي و تحليل داستان اشاره شده بـا توجـه بـه دو ترجمـۀ رازانـي و بادرستاني پرداخته است و به اين نتيجه دست يافته کـه هـر دو متـرجم بـا وجـود تلاش هـاي فراواني که انجام داده اند، نوعي پيچيدگي و کاستي در ترجمۀ عناصر فرهنگي داشته انـد.