چکیده:
با پیشرفت جهان به سمت روند مدلمحور، مدیریّت طبیعت بیش از پیش درگیر ساختارهای الگویی شدهاست و امروزه شناخت محیطزیست چنان در قالب مدلسازی متجسّم میشود که مدل ابزار مبنایی این شناخت تلقی میشود. لذا این پژوهش با بهرهگیری از تحلیل محتوا کیفی و تأکید بر مدلسازی منابع آب و خاک تلاش دارد که نشاندهد مقبولیت مدلها متناظر است با اندیشهها و سیاستهای اقتصادی-توسعهای. نتایج تحلیل محتوا بیانکنندهی تعریف مدل بهعنوان ابزار منعکسکننده عملکرد سیاستهای محیطزیستی مدیران و سیاستگذاران است. استخراج چهار رابطهی اساسی بین نگاه سیاستی و چارچوب مدلهای محیطی نیز حاکی از آن است که مدل قادر به ادامهی شناخت کامل چارچوب معرفتی محیطزیست برای تحلیل نیست. درحالیکه تلاش دارد که روابط بین فرآیند سیاستگذاری و فرآیندهای طبیعی را مفهومسازی کند. به شکلی که سیاستگذار وظیفه سیاستگذاری را به بهترین شیوه انجام دهد و وقتی موازنه نابهینه در اعمالهای مدیریتیاش وجود دارد، راهحلّهایی برای بهینهشدن آن ارائه دهد.
The development of the world towards a trend to model driven, nature management strictly has engaged with such structures that identified by models, So that nowadays, cognition of nature is confined to modeling and model application become a basic tool in cognition of environment. This survey through qualitative content analysis, emphasizing on water and soil models, specifies that acceptability of models correspond to economic-development policies. The results show the model is defined as tool that show environmental policies performance of managers and policy-makers. Furthermore, four relationship were extracted in understanding of political and framework of environmental models that model can't be cognition and analysis tool for understanding of epistemic framework of the environment. While tries to conceptualize relationship between policy and natural processes that policy-maker do policy making in the best way and model offers solutions to optimize policy-makers management tasks when those is non-optimal.
خلاصه ماشینی:
Bolker (٢٠٠٧) بيانميکند آن چيزي که براي عموم مردم معنيدار است ، اين است که ميخواهند يادبگيرند چگونه مدل سازي کنند، چراکه شنيدهاند مدلسازي ابزاري قدرتمندي است و فکر ميکنند مدلسازي ميتواند چيزهايي در مورد يک سيستم به آنها بگويد، درحاليکه مطمئن نيستند و واقعاً نميدانند مدلسازي چه ميتواند انجام دهد؟ و کدام نوع از مدلها ميتوانند مفيد باشند؟ Morgan و Nearing (٢٠١١) مدل را ابزاري علمي جهت افزايش درک چگونگي عملکرد زمين سيما٢ و ارتباطدهندهي بين دانش ها ميدانند که به منظور بهبود طراحي سامانه ، مديرّيت و آمادهسازي مديران و برنامه ريزان جهت تصميم گيري طراحي ميشود.
بنابراين جدا از هر نقدي که ميتوان بر مدلسازي وارد کرد، اين پژوهش با اين فرض که مقبولّيت مدلها متناظر با انديشه ها و سياست هاي اقتصادي-توسعه اي است ، سعي دارد که به اين پرسش ها پاسخ دهد آيا استفاده از مدل ميتواند نقش برجسته اي در بهبود شناخت منابع آب و خاک داشته باشد؟ به عبارتي مدلهاي محيطي توان پاسخ گويي و شناخت مناسب به سياستگذاران و برنامه ريزان را دارند؟ 6 - Supermodel 7 - Ecosystem مواد و روشها نقش مهم آب در اقتصاد جهاني ( ,Environmental Protection Agency Office of Water ٢٠١٤) و تلقّي آن به عنوان موتور محرک امنّيت غذايي (٢٠٠٨ ,Shannon and etal) و هم چنين نقش اساسي خاک در حفظ تنوعزيستي، حفظ و پيشرفت زندگي انساني و تحقق امنّيت غذايي و مشکلات و هزينه هاي ناشي از فرسايش خاک (٢٠١٨ ,FAO) باعث شد که براي پيدا کردن ارتباط بين ساختار و اهداف مدلسازي، بيش ترين تأکيد اين پژوهش بر مدلسازي منابع آب و خاک باشد.