چکیده:
مکالمه و برقراری ارتباط مؤثر، نوعی فرایند اجتماعی است که توسط زنجیرههای واژگانی و زبانی نمود پیدا میکند. در واقع سخن را میتوان نوعی واسطۀ ارتباطی بهشمار آورد که به دانش زبانی و توانش سخنگو بستگی دارد؛ اما چنانچه هدف غایی مکالمه برقراری ارتباط مؤثر باشد، باید فراتر از رسیدن به قصد و نیات شخصی گوینده گام برداشت. در پژوهش حاضر نگارندگان با در نظر گرفتن مفهوم «پساتأثیر» در گامی فراتر از توانش ارتباطی، براساس ساختار مغز و کارکردهای مربوط به لوبها، الگویی به نام «زبامغز» را معرفی میکنند که افزون بر ساختار واژگانی، به بررسی نقش تفکر، هیجانات، حواس و فرهنگ در ارتباطات میپردازد. این الگو، زبان را ابزاری برای تغییر رفتار و رشد میداند و براساس ساختار مغز و زبان (زبامغز)، چهار مفهوم زبافکر (شناخت و تفکر در زبان)، زباهیجان (هیجان در زبان)، زباهنگ (فرهنگ در زبان) و زباحواس (حواس در زبان) را مطرح میکند. براساس الگوی زبامغز میتوان کارکردهای کلان مغز را در زبان جستجو کرد و تصویر متفاوت و منسجمی از زبان ارائه داد که در برقراری روابط مؤثر با دیگران تسهیلگر است. از این منظر در مکالمه، افزون بر زبان خودخواه، زبان دگرخواه نیز باید مدنظر قرار گیرد و افراد باید افزون بر توانش ارتباطی به توانش درمان زبانی (زبان برای زندگی بهتر) نیز توجه کنند.
Abstract
Effective communication can be considered as a social process reflected in lexical chains. In fact, speaking can be considered as a communicative mediator which hinges on the speaker’s linguistic competence, but if the aim of a given dialogue is to have a more effective communication, one should move beyond the speaker’s subliminal intentions. The present study, therefore, tries to examine the influence of “postlocution” as a level beyond communicative competence, and attempts to introduce “brainling” based on brain structures. This model considers language as a tool for behavioral changes and developments, and offers the four concepts of cogling (cognition in language), emoling (emotions in language), cultuling (culture in language), and sensoling (senses in language). The proposed model can be used to portray a different and more comprehensive picture of brain’s macro functions, which is useful for a better and more effective communication. From this perspective, in addition to paying attention to self-oriented language, a dialogue should take other-oriented language into consideration, and individuals should attend to both communicative competence and linguo-therapeutic competence (language for a better life).
خلاصه ماشینی:
ايـن امـر در حـالي اسـت کـه تـأثير بـر روي مخاطب ميزان موفقيـت مکالمـه را نشـان ميدهـد و ميـزان اشـتياق بـه تعامـل ١ افـراد و سطح درگيري حسيهيجاني آن ها با يکديگر رابطۀ مستقيمي دارد (پيش قدم ، ٢٠١٦).
لــازم بــه ذکــر اســت پيش قــدم ، ابراهيمــي و طباطبائيــان (١٣٩٨) بــا توجــه بــه اهميــت تــوانش ارتبــاطي،ُ بعــد ديگــري بــه نــام تــوانش هيجان حســي ١ را معرفــي کــرده و معتقدنــد افــراد افــزون بــر چهــارُ بعــد عنوان شــده در نظريــۀ کنــل و ســواين (١٩٨٠)، بايــد از لحــاظ حسي و هيجاني نيز بـه مخاطـب توجـه کننـد تـا ارتبـاط بـه بهتـرين شـيوة ممکـن صـورت گيرد.
تکامل يافتــه ترين لايــۀ مغــز کــه فقــط مخــتص انســان اســت ، قشــر جديــد مــخ يــا نئوکـورتکس ١ (مغـز جديـد) نـام دارد کـه تفکـر انتزاعـي، برقـراري ارتبـاط کلـامي و زبـان ، اسـتدلال و حـل مسـئله و فراينـد يـادگيري پيچيـده برعهـدة آن اسـت (مـک لين ، ١٩٨٧؛ نقـل در پيش قدم ، ابراهيمي و طباطبائيان ، ١٣٩٨).
آســتن ١ (١٩٧٥) در نظريــۀ کــنش گفتــاري ٢، معتقــد اســت براســاس کارهــاي گوناگوني کـه فـرد ميتوانـد بـا کلمـات انجـام دهـد، تحليل هـاي متفـاوتي از آن هـا ميتـوان ارائه داد و در حقيقت فيلسوفان بـر ايـن عقيـده بوده انـد کـه زبـان بـه کار گرفتـه ميشـود تـا جهــان را بازنمــايي کنــد (زرقــاني و اخلــاقي، ١٣٩١).
لـازم بـه ذکـر اسـت بيشـتر سـوءتفاهمات از ايـن امـر ناشـي ميشـود کـه فکـر فــرد چيــز ديگــري اســت و بــا کلمــات فکــر خــود را منتقــل ميکنــد، امــا تــأثيري کــه از 1.
Paper presented at the Emotions Pre-Conference at the Annual Meeting of the Society for Personality and Social Psychology, Memphis, TN.