چکیده:
آزادی از مهمترین و بحثانگیزترین واژگانی است که در تاریخ زندگی بشر وجود داشتهاست. هرچند این امر به باور بسیاری از اندیشمندان، ذاتی بشر است و رهاورد روحیۀ تعقل و اختیار او به شمار میآید، اما در عمل کسب و دریافت آن، آرمان دور و دراز آدمی بودهاست. عرفا به عنوان کسانی که دغدغۀ شناخت و تعالی انسان را داشتند، نسبت به این مقوله بیتوجه نبودهاند. آنها با غور و تعمق در ماهیت تصوف به این نتیجه رسیدهاند که تصوف راستین، چیزی مگر آزادی و رسیدن به عبودیتی عاشقانه و آزادوار نیست. برداشتی که از گفتار آنها پیرامون آزادی برمیآید، این است که این امر منجر به حصول نتایج زیر میشود: ۱. ترک آرزو، ۲. رضا و خشنودی، ۳. عبودیت عاشقانه، ۴. بخشندگی، ۵. فراغت از غیر، ۶. خردورزی و ۷. صلح و آشتی. همگی این موارد بر مفهوم آزادگی از بندهای درونی و بیرونی دلالت دارد.
Throughout the history, freedom has always been among the most significant and problematic words to be talked of. According to many thinkers, it is an innate nature of man to think about and consider freedom continuously. To acquire freedom, however, seems to have been an unattainable ideal. Mystics, who are concerned with the cognition and exaltation of human beings, have never ceased considering it. Having pondered on the essence of mysticism, they have concluded that true mysticism is nothing but freedom and attaining a kind of free devotion. Their interpretation of freedom leads to giving up all desires, satisfaction and contentment, devotion, munificence, independence from others, wisdom, and serenity and peace all of which indicate being liberated from internal and external constraints.
خلاصه ماشینی:
در عرفان ، از آنجا که عارف بر آن است که از هرچه رنگ تعلق پذيرد، خود را آزاد کنـد و خـود را تنهـا مقيد به حق و حقيقت کند، رنگي از آزادگي را ميچشد که در برخي موارد با تعاريف رايـج از آزادي در فلسفه و علوم اجتماعي هماهنگي دارد و در برخي موارد نيز مختص سـاحاتي است که تنها در عوالم عرفاني ديده ميشود.
پرسش هاي پژوهش ١ـ آزادي از نگاه صوفيه به چه معناست ؟ ٢ـ در نگاه صوفيه ، پيش گرفتن آزادي در معناي راستين آن ، منجر به ايجاد چه خصايصي ميشود؟ ٣ـ تأکيد عمده صوفي بر آزادي از چه نوع قيود و بندهايي است ؟ ٤ـ تعريف آزادگي در عرفان ، چه تفاوتي با مفهوم اين واژه در فلسفه غرب دارد؟ فرضيه هاي پژوهش ١ـ از نگاه عارف ، آزادي رهايي از بندگي غير حق و هر چيزي است که منجر به ايجاد بند و بت براي روح انسان شود.
در پارسي، اين واژه به معاني «رها، وارسته ، بـيقيـد، شاد، فارغ ، سرافراز مختـار، نجيـب و اصـيل » آمـده اسـت (معـين ، ٤٢:١٣٨١) در عربـي نيـز «دست کم ده معناي گوناگون و در انگليسي نيز حـدود يـک صـد معنـا بـراي آزادي بيـان پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت ، سال ٩، شماره ٢، تابستان ١٣٩٩ /١٢٩ شده است » (فاضل ميبدي، ١٣٧٨: ٤٣١).
همين جاست که مفهوم بندگي، عين مفهوم آزادگي ميشود؛ همان چيزي کـه حـافظ شيرازي که به قول شفيعي کدکني، شعرش دريچه آزادي روح انسان ايرانـي اسـت ، از آن با عنوان بندگي عشق ياد ميکند: «فاش ميگويم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و نه از هر دو جهان آزادم » (حافظ شيرازي، ١٣٦٢: ٦٣٦).