چکیده:
تجربیات یادگیری در دوران تحصیل دانشجومعلّمان میتواند بر درک آن ها از طبیعت علوم و روشهای آموزش آن و همچنین نظرات ناشی از آن در فرایند یاددهی- یادگیری موثر باشد. هدف از این پژوهش بررسی میزان تاثیرگذاری دوره آموزشی مقطع متوسطه بر دانشجو معلّمان ترم اول آموزش ابتدایی از لحاظ راهبرد نهفته در ذهن آنها در فرایند یاددهی– یادگیری درس علوم مقطع ابتدایی است. جامعهی آماری تحقیق شامل دانشجو معلّمان رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان مازندران از سه رشته تحصیلی مختلف است. نمونهی آماری با جامعهی آماری در این روش برابر است. داده های مورد نیاز بر اساس چک لیست آزمون "یک معلّم علوم را نقاشی کن" جمع آوری شده و آنالیز واریانس جهت پیدا کردن ارتباط معنیدار بین نوع دیپلم دانشجو معلّمان و راهبرد یاددهی آنها انجام پذیرفت. نتایج نشان داد که راهبرد غالب در بین دانشجویان ترم اول بر اساس تجربیات آنها در گروه ریاضی فیزیک و علوم انسانی روش مفهومی و در گروه علوم تجربی انتقالی میباشد. همچنین، اختلاف معنی داری بین نوع رشته تحصیلی دانشجو معلّمان در راهبرد اولیه آنها در امر یاددهی علوم وجود نداشت و دانشجو معلّمان نگرش تقریبا یکسانی در برپا کردن کلاس علوم از خود نشان دادند.
The previous learning experiences of student teachers can affect their understanding of science nature and its teaching methods, and its feedback is effective in the teaching-learning process. The purpose of this study is to investigate the effect of high school education in terms of the student teachers’ strategy in the teaching –learning process in science education. The statistical population (statistical sample) of the study consisted of student teachers of primary education in Farhangian University of Mazandaran. These student teachers have different diploma in high school. The data was collected based on the "draw a Teacher of Science" checklist and Analysis of variance was conducted to find a meaningful relationship between the type of student teacher’s diplomas and their teaching strategy. The results showed that the student teachers with mathematics and humanities diplomas adopted the conceptual method and those with empirical science choice transitional method. There was no significant difference between the student teacher’s primary strategy in teaching science and their diplomas and they showed a nearly identical attitude toward setting up their science class.
خلاصه ماشینی:
بر اساس مطالب ٥کر شده ، اين مقاله در نظر دارد با استفاده از تکنيک ٤ DAST-C گوشه اي از تأثير تجربه دوران دبيرستان دانشجو معلQمان را بررسي نمايد و ارتباط نوع رشته تحصيلي دانشجو معلQمان رشته علوم تربيتي گرايش آموزش ابتدايي ترم اول را در مقطع دبيرستان (علوم تجربي، رياضي_فيزيک و علوم انساني) با نوع راهبرد آن ها در امر تدريس آموزش دروسي مانند علوم تجربي و يا شيمي که به صورت آزمايشگاهي نيز قابل اجرا هستند نمايان کند و پيش فرض هاي موجود در ٥هن آن ها را از بين سه راهبرد انتقالي، مفهومي و کاوشگري جستجو نمايد.
اگرچه کشف اين موضوع آن چنان ساده نيست اما نقاشي کمک مي کند تا هيجانات و عقايد فرد که از طريق کلمات 4 Draw-A-Scientist Teacher Checklist (DAST-C) 5 light & cox 6 Thomas et al 7 Markic et al بيان نمي شود منتقل گردد (زامبو٨ ، ٢٠٠٦).
ازاين رو سوال هايي مانند موارد زير مطرح مي شود: آيا دانش آموزان در يک کلاس علوم فرصت کشف پديده ها را دارند% معلم تا چه ميزان نقش هدايت گر را در رسيدن به مفاهيم درست براي دانش آموزان ايفا ميکند% چگونه دانش آموزان به همراه معلQم و به کمک همکلاسي هاي خود با مسائل علمي درگير هستند% پاسخ هر کدام ازاين سوال ها مي تواند رويکرد معQلم را در ارائه و اجراي فرايند ياددهي نشان دهد.
نحوه توزيع راهبرد هاي تدريس توسط دانشجو معلQمان نوع رشته تحصيلي در دبيرستان علوم انساني علوم تجربي رياضي-فيزيک راهبرد ياددهي 11/86 48/48 16/66 انتقالي 67/79 33/33 61/11 مفهومي 20/33 18/18 22/22 کاوشگري 28 Least significant Difference (LSD) 29 Scheffe test (به تصویر صفحه مراجعه شود)شکل ١.