چکیده:
افسردگی بیماری شایعی است که اختلال های روانی و جسمانی مختلفی با آن همبود هستند. با توجه به اهمیت، میزان شیوع و پیامدهای بسیار افسردگی طبیعی است که بپرسیم چرا این اختلال رخ می دهد. هیچ عاملی به تنهایی نمی تواند اختلال های خلق را تبیین کند. به همین دلیل در این مقاله مروری، فرضیه های عصب زیستی، عوامل اجتماعی و روانشناختی افسردگی را بررسی نمودیم. فرضیه های عصب زیستی افسردگی مواردی همچون عوامل ژنتیک، انتقال دهنده های عصبی و سیتوکین، کارکرد مغز، دستگاه عصبی درون ریز، بی نظمی کورتیزول، بیماری های التهابی، دستگاه گوارش و نقش سرطان بر افسردگی را مورد توجه قرار می دهد. مشکلات بین فردی، بد رفتاری همسالان و مشکلات خانوادگی از مهم ترین عوامل اجتماعی افسردگی به شمار می آیند. عوامل روان شناختی افسردگی را نیز می توان به دو دسته ی عمده ی عوامل شخصیت و عوامل شناختی تقسیم نمود که مهم ترین آنها شامل دیدگاه های روان رنجوری (نورزگرایی)، دیدگاه شناختی بک، دیدگاه نا امیدی و نشخوار ذهنی هستند.
خلاصه ماشینی:
در نتیجه احتمال دارد که اختلال در ترکیب ریزاندامگان در وضعیت میزبان تاثیر بگذارد؛ این تحقیق بطور خاص بر نوعی از التهاب روده ای تمرکز کرده و پیامدهای آن را در تغییر متابولیسم تریپتوفان (پیش ساز سروتونین) بررسی می کند و بیان می کند که برنامه غذایی حاوی موادمغذی ظعیف و انرژی متراکم غذاها می توانند ارتباط قوی بین افسردگی و این تداخل چندجانبه را توضیح دهند [5]؛ علاوه بر این پژوهش ها میان اجزای تشکیل دهنده غذاها و افسردگی نیز روابط معنی داری را نشان داده اند؛ به عنوان نمونه مطالعه کرکالی و بیلجیک (2018) نشان داد که دريافت نادرست منيزيوم ممکن است با افزایش خطر ابتلا به افسردگی همراه باشد [26].
بدرفتاری، دست انداخته شدن و مشکلات خانوادگی از متغیر های مشکلات بین فردی در دوره کودکی هستند که رابطه آنها با افسردگی در پژوهش های مختلفی مورد بررسی قرار گرفته اند؛ پژوهش های بسیاری نشان داده است که سابقه هر نوع بدرفتاری دوران کودکی با پیامدهای منفی بزرگسالی رابطه دارد و کودک آزاری به هر شکلی که انجام شود با توجه به نوع، شدت، مدت و فراوانی می تواند به اختلال و آسیب های روانی منجر شود.
پژوهشگرانی همچون مک کیب، میلر، لاگسن، آنتونی و یانگ (2010) در تحقیق خود بر روی رابطه بین دست انداخته شدن در دوران کودکی و آسیب شناسی روانی در بزرگسالی متمرکز بوده اند [36]؛ این تحقیقات نشان داده اند که دست انداخته شدن در دوران کودکی، با افزایش نشانه های اضطراب و افسردگی در بزرگسالی مرتبط است [37 و 38].