چکیده:
سبکشناسی معماری از دیرباز موضوعی جهت گفتگو و بحث معماران و سایر متخصصین مرتبط با آن و درباره ریشهیابی سبک احداث بنا و ویژگیهای عناصر تشکیل دهنده آن بوده است. بررسی ریشههای علمی، هنری و اجتماعی تاثیرگذار بر هر سبک، علاوه بر اینکه درکی صحیح از کیفیت و روح زمانه حاکم بر جامعه به دست میدهد، میتواند با اتصال به دستاوردهایی در هر یک از زمینههای ذکر شده موجب تقویت عنصر هویت در آن جامعه گردد. در این میان سبک معماری گوتیک از نمونههایی است که در ریشه آن اختلاف نظرهایی وجود دارد. افرادی نظیر آرتور اوپهام پوپ، مادام دیولافوا و شوازی عقیده داشتند که ریشه تاقهای فتیلهای گوتیک فرانسه را باید در ایران جست اما آندره گدار فرانسوی جوری دیگر میاندیشید. او که بیش از ۳۰ سال سابقه فعالیت معماری و باستانشناسی را در ایران داشت با این موضوع مخالف بود. وی در کتاب هنر ایران علاوه بر نگاهی اجمالی به تاریخ پیشرفت هنر ایران در ادوار مختلف به اظهار نظر راجع به فرضیه وجود ریشه معماری گوتیک فرانسه در ایران پرداخته است. این پژوهش که دادههای اسنادی خود را به روش کتابخانهای گردآوری کرده، سعی دارد با روش تحقیق تاریخی-تحلیلی و همچنین روش تحلیل محتوای متن جهت تجزیه و تحلیل دادهها به بررسی صحت و سقم این ادعا بر اساس آراء آندره گدار در کتاب "هنر ایران" بپردازد. حال این سوال مطرح است که آیا ریشه تاقهای معماری سبک گوتیک فرانسه را باید در ایران جست؟ ضرورت این پژوهش از آنجاست که این امر میتواند دیدی واضح از ارتباط بین این دو مقوله به دست داده و به درک صحیحتر سبکشناسی معماری کمک کند. نظر به ماهیت میان رشتهای معماری و تسلط گدار بر معماری و باستانشناسی ایران، بر اساس نظریات وی در کتاب هنر ایران، فرض این پژوهش بر عدم ارتباط معماری گوتیک اروپا و ایران قرار دارد. نفی ارتباط بین تاقهای فتیلهای در کلیسای سنفیلیبر و ایوان کرخه و به تبع آن سبک گوتیک و معماری ایران، نتیجه این پژوهش است.
خلاصه ماشینی:
سربخشيان و ژيان پور در مقاله اي تحت عنوان "مطالعه تطبيقي مساجد دوره تيموري با کليساهاي دوره گوتيک پيشرفته " به اين نتيجه دست يافته اند که با وجود موقعيت جغرافيايي دور از هم ، دين ، مذهب و فرهنگ حاکم متفاوت دوره تيموريان در ايران و دوره گوتيک پيشرفته در اروپا، که از عوامل کاهنده تاثيرپذيري اين دو دوره از هم ميباشند، باز هم شاهد اين امر هستيم که معماري مذهبي دوره گوتيک پيشرفته در برخي موارد از جمله ، عناصر به کار گرفته شده در بنا، تزئينات داخلي بناها و سبک معماري، از هنر دوره تيموريان متاثر بوده است (سربخشيان و ژيان پور، ١٣٩٨).
در رابطه با مطلب فوق و سازگاري هنر هخامنشيان با ذوق ايرانيان آندره گدار عقيده دارد: " مشخصاتي که بعدها در تمام آثار هنري هخامنشيان به ظهور رسيد چنان به خوبي با ذوق هنري ملت ايران مطابقت دارد که گويي آن ها از آغاز پيدايش هنر اصيل ايراني بوده اند، اما بايد دانست که در اين زمينه هم مانند ساير موارد هيچ مولودي خود به خود و بدون عامل خارجي بوجود نميايد، هنر هم در آغاز کار، ساخته و پرداخته و کامل زاده نمي شود و کمال هنر نتيجه آزمايش ها و تجربيات ممتدي است که بامرور زمان و مساعي فراوان به دست مي آيد " (گدار، ١٣٧٧: ١٣٧).
(رجوع شود به تصویر صفحه) تصوير ١: تخت جمشيد (سيريدرايران ، ١٣٩٩) با توجه به مطلب ذکر شده ، آندره گدار براي توجيه روند سريع تکامل هنر در دوره هخامنشيان به فرمان کاخ شوش توسط داريوش اول اشاره مي کند: " براي بيان علت توسعه و تکامل سريع معماري هخامنشي بايد چنين پنداشت که مدت تجربه آموزي، با تعليمات و همکاريهاي متخصصين کارآزموده فوق العاده کوتاه بوده است .