چکیده:
: این نوشتار میکوشد تا از رهگذر رویکردی تاریخی به تحلیل چگونگی تنظیم حقوقی توسل به زور تا شکلگیری نظام ملل متحد دست یازد و به کاستیها و چالشهای آن بپردازد. بررسی سیر تاریخیِ حاکم بر توسل به زور از سدههای میانی و نظریه جنگ عادلانه تا زمان پدیدایی سازمان ملل متحد، روندی تکاملی از نامحدودبودن اختیار دولتها در توسل به زور علیه یکدیگر تا محدودیت و ممنوعیت آن را نشان میدهد. اصلیترین چالشِ حقوق بینالمللِ ناظر بر توسل به زور در این دوره، ارادهگراییِ افراطیِ دولتها و غلبه زور و سیاست بر صلح و حقوق بینالملل و صلح در ساحت روابط بینالملل است؛ با این حال در این بازه زمانی، جامعه بینالمللی شاهد گذار از اصل توسل به زور برای حل و فصل اختلافات به اصل ممنوعیت بهکارگیری زور بسان قاعدهای بنیادین در روابط میان دولتها بوده است. به باور نگارندگان، این روند تکاملی را باید از نشانههایِ نهادینهشدنِ تدریجی حقوق بینالملل توسل به زور در روابط میان دولتها قلمداد کرد و بر همین پایه، میتوان از کارآمدیِ نسبی این شاخه حقوقی در کاهش بهکارگیری زور در این بستر سخن راند. از آنجا که جنگِ تحمیلیِ رژیم بعث عراق علیه ایران به موجب قواعدِ حقوقی یادشده، توسلِ نامشروعِ به زور علیه تمامیت ارضی کشورمان و تجاوز سرزمینی به شمار میرود به نظر میرسد مطالعه تاریخیِ قواعدِ حاکم بر توسل به زور میتواند در فهمِ درستتر و کاملترِ موازینِ حقوقیِ حاکم بر زوایایِ گوناگونِ این رویدادِ واجد اهمیت و پیامدهای آن در تاریخِ معاصر ایرانزمین، و هشت سال دفاعِ مقدس از ناموس و خاک و سرزمینمان، سودمند باشد و به کار آید.
This study is intended to investigate the establishment of the use of force until the emergence of the United Nations through a historical approach, and to addresses its defects and challenges. Studying the historical procedure of the use of force from the Middle Ages, as well as the study of the theory of just war up to the advent of the United Nations, demonstrate an evolutionary approach from the unlimited power of states to use force by the nations against one another and their limitations and prohibitions. The main challenge of international law governing the use of force in this era includes the extreme intentional decisions by the states and the dominance of politics and force over international law and peace in the arena of international relationship. During this time, however, the international community witnessed a transition from the principle of the use of force to resolve disputes by the principle of the prohibition of the use of force as a fundamental rule in the relationship among states. The writers believe that, this evolutionary process should be considered as the signs of gradual institutionalization of international law on the use of force in the relationship among states. Accordingly, a relative effectiveness of this branch of law in reducing the use of force in this field. As the imposed war of the Ba'athist regime of Iraq against Iran is an illegitimate use of force against the territorial integrity and invasion of our country, it seems that the historical study of the rules governing the use of force can be quite convenient for a more accurate and complete understanding of the legal norms governing the various perspectives of this important event in the contemporary history of Iran, that is, the eight-year long Holy Defense, protecting our honor, soil and country.
خلاصه ماشینی:
در واقع ، میتوان ممنوع بودن توسل به زور در منشور ملل متحد و تحولات پس از آن را نتیجه سیرِ تاریخی حاکم بر حقوق بین الملل و برایند تلاشهای انجام پذیرفته در زمینه تنظیم حقوقی به کارگیری زور در روابط میان دولتها دانست .
بر این اساس از آنجا که حقوق بین الملل در کلیتِ خود، به دلیل تأثیرپذیری مستقیم از فضای حاکم بر روابط بین دولتها و جامعه بین المللی بر بستری تاریخی شکل گرفته و تحول یافته و نظامی تاریخ بنیان است ، جستجویی هر چند کوتاه در این مسیر برای فهم هرچه بیشتر و بهتر تحولات تاریخی حقوق بین الملل و شناخت قرآیند ساخت و تحول قواعد و موازین آن در حوزه حقوق توسل به زور، سودمند و بلکه ضروری به نظر میرسد؛ از این رو در این نوشتار بر آنیم تا سیر تاریخی نظریه ها و هنجارهای ناظر بر به کارگیری زور را از دوران طرح نظریه جنگ عادلانه در سده های میانی (قرون وسطی) تا پیش از پدیدایی سازمان ملل متحد به بررسی درآوریم .
در حالی که ابتدا گفته میشد که اگر دولتی بر این باور است که سبب مشروعی برای آغاز جنگ دارد، میتواند به زور متوسل شود؛ ولی از سالهای آغازین سده هجدهم ، که براساس اثباتگرایی ١، عملکرد دولتها را منبع نهایی حقوق بین الملل تلقی میکردند، این تفسیر ظاهری نیز رنگ باخت و چنین ادعا شد که اصل بر حق دولت حاکم برای توسل به زور و مبادرت به جنگ است .