چکیده:
در دورة جدید و میان ارسطوپژوهان معاصر، مفهوم مادۀ اولی مورد توجه بیشتری قرار گرفته و مباحث چالشبرانگیزی پیرامون آن شکل گرفته است. در این مقاله، به مقایسه دو مفهوم ماده و قوه در فلسفة ارسطو که بسیار به یکدیگر نزدیکند، پرداختهایم. پژوهشگران عموماً از دوگانگی و تفکیک ایندو مفهوم غفلت کردهاند؛ درحالیکه توجه به تمایزهای آنها تبیین مباحث چالشی ماده اولی ارسطویی را آسانتر میکند. یکی از این تمایزها توجه به هیپوکایمنون (زیرنهاد) بودن مادة ارسطویی است که کمک میکند، از حیث استقلال داشتن آن، با مفهوم قوه خلط نشود. در نوشتههای ارسطو، اصطلاح هوله و دونامیس (ماده و قوه) همواره همراه یکدیگر بکار رفته است و این امر سبب شده تفکیک این دو مفهوم دشوار باشد؛ درصورتيکه باید توجه داشت که تفکیک این دو مفهوم، نقشی اساسی در فهم مادۀ اولی و مباحث چالشی پیرامون آن ـ مانند نحوه ترکیب ماده و صورت و اینهمانی جوهر جدید ـ ایفا میکند. فیلسوفانی همچون ابنسینا به ویژگیهای مختلف ماده التفات داشته و این ویژگیها را از یکدیگر تفکیک نمودهاند. در میان معاصرین نیز مرتضی مطهری مباحثی در اینباره مطرح کرده است که در این نوشتار مورد توجه قرار میگیرد. با تحلیل این دیدگاهها میتوان نتیجه گرفت که مادۀ اولی صرفاً نمیتواند قوه محض باشد بلکه محلی برای پذیرش صورت نیز هست. بنابرین، با توجه به مبانی ارسطویی، بقای مادۀ اولی ضروری است.
In the modern period, contemporary researchers of Aristotle’s philosophy have paid greater attention to the concept of prime matter, which is surrounded by a number of challenging discussions. In this paper, the authors have compared the two concepts of matter and potency, which are very close to each other, in Aristotle’s philosophy. Researchers have generally ignored the duality and separation of these two concepts from each other, while attending to their differences makes the explanation of the challenging issues in relation to Aristotelian prime matter much easier. One of such distinctions is the hypokeimenon or substratum nature of Aristotelian matter which prevents its confusion with the concept of potency due to its independence. In Aristotle’s writings, the terms hyle and dunamis (matter and potential) have always been used alongside each other, which has made it difficult to distinguish them from each other. However, it must be taken into consideration that this distinction plays a fundamental role in understanding prime matter and the related challenging problems, such as the quality of the combination of matter and form and the identity of new substance. Some philosophers, such as Ibn Sīnā, have paid attention to the various features of matter and differentiated them from each other. Among contemporary philosophers, Murtaḍa Muṭahharī has also posed some discussions in this regard, which are emphasized in this paper. An analysis of such views demonstrates that prime matter cannot be merely the same as absolute potency; rather, it is also a loci for receiving form. Hence, based on Aristotelian principles, the survival of prime matter is necessary.
خلاصه ماشینی:
در نوشتههای ارسطو، اصطلاح هوله و دونامیس (ماده و قوه) همواره همراه یکدیگر بکار رفته است و این امر سبب شده تفکیک این دو مفهوم دشوار باشد؛ درصورتيکه باید توجه داشت که تفکیک این دو مفهوم، نقشی اساسی در فهم مادۀ اولی و مباحث چالشی پیرامون آن ـ مانند نحوه ترکیب ماده و صورت و اینهمانی جوهر جدید ـ ایفا میکند.
این گروه معتقدند لازم نیست ماده را در تغییر جوهری باقی تصور کنیم بلکه باید بگوییم ماده چیزی است که شیء از آن پدید میآید (مسگری و عسکری، 1391: 12)، درحالیکه ارسطو بارها ماده را بگونهیی تعریف کرده که در شیء باقی میماند؛ «من مادّه را نخستین موضوعی میدانم که هر شیء مطلقاً از آن بوجود میآید و خود موضوع در شیئی که بوجود آمده است، باقی میماند» (192 a25-33).
ارسطو بصراحت از زیرنهاد (هیپوکایمنون) کون و فساد سخن گفته است، پس میتوان گفت با توجه به اینکه اشیاء محسوس از نظر او مرکب از ماده و صورتند، هوله اگرچه در ذات و هویت و تعریف آنها داخل نیست اما بعنوان یک زیرنهاد و محل که پذیرندة صورت است و صورت در آن محقق شده است، جزئی از شیء مرکب است.
بعبارت دیگر، وقتی قوه به فعلیت میرسد دیگر قوهیی در کار نیست اما وقتي ماده با صورت متحد میشود و قرار است جزء شیء مرکب باشد، هوله نباید از بین برود، زیرا جزئی از آن ترکیب است؛ در صورتيكه دونامیس جزئی از ترکیب نیست.
M. (1974) Prime Matter in Aristotle.