چکیده:
این نوشته در گام نخست خود سعی کرده است، به ساخت گشایی غرشماری، مفهومی آشنا در فرهنگ سرزمینمان ایران، بپردازد تا از طریق آن نشان دهد که اگر وجه مستور و پنهان این مفهوم دیده شود، برجسته گردد و امکانات رهاییبخش آن آزاد شود، میتواند از مفهومی سلبی و ناظر بر «بیرون بودن از شمار آدمی» به مفهومی ایجابی و ناظر بر مشارکتکنندهای فعال در «فرایند همهشمولی از پایین» تغییر مکان دهد و در برابر «ادعای همهشمولی از بالا با محوریت اروپا» قرار گیرد و سهمی راستین در ساختن تمدن انسانی ایفا کند. از اینرو نوشته سعی کرده است وجه مغفول غرشماری را در برابر وجه پیدای این مفهوم قرار دهد و از دعوت برای مبارزه برای به رسمیت شناخته شدن سخن بگوید. با وام گرفتن مفهوم دشوار «در راه» دریدا در کتاب اشرار: دو رساله درباره عقل و به کار گرفتن آن در متن و زمینهای کاملاً متفاوت مقاله بحث کرده است که غرشماری توسط منطقی خود ایمن حفظ میشود. گرچه درست است که غرشماری همواره توسط منطق خودش از درون تهدید میشود، ولی واجد ذخایری است که میتواند از خود در مقابل تهدیدات دفاع کند و چون چنین است همواره میتواند بماند، بپوید و در راه باشد.این راه «در راه»، راهی که نه با پذیرش ادعای همهشمولی از بالا به غرشماری تن در میدهد و نه با پذیرش غرشماری، خود را از تحولات جهانی برکنار نگاه میدارد، راه همهشمولی از پایین خواندهشده است.
This paper seeks to provide a deconstructive account of a familiar term in Iranian terminology, i.e. “ghereshmari” (non-recognition), in order to demonstrate that in the absence of a phenomenological revelation and subsequent emphasis on the implications of this concept in our current historical situation, surrendering to the Eurocentric notion of universalism seems inevitable. By appropriating Derrida’s enigmatic notion of “to come” in a wholly different context, this paper argues that non-recognition is maintained by a logic of auto-immunization: similar to the self-destructive process in which a body’s immune system reacts against its own cells, non-recognition, which is always threatened by its own internal logic, contains its own resources by which it can defend itself in the face of its peril and thereby maintain its status as that which is “to come.” My appropriation of the term “to come,” which succumbs neither to non-recognition nor to the claims of universalization from above, can be called “universalization from below.”
خلاصه ماشینی:
ايران بين «غرشماري » و «همه شمولي از بالا» (جدال براي به رسميت شناخته شدن و مشارکت در فرايند همه شمولي از پايين ) 1 حسين مصباحيان استاديار گروه فلسفه دانشگاه تهران تاريخ دريافت مقاله : ١/٢٥/ ٩٨؛ تاريخ پذيرش مقاله ٩٨/١٠/٤ (از ص ٢٢٩ تا ص ٢٥٢) چکيده اين نوشته در گام نخست خود سعي کرده است ، به ساخت گشايي غرشماري، مفهومي آشنا در فرهنگ سرزمين مان ايران ، بپردازد تا از طريق آن نشان دهد که اگر وجه مستور و پنهان اين مفهوم ديده شود، برجسته گردد و امکانات رهاييبخش آن آزاد شود، مي تواند از مفهومي سلبي و ناظر بر «بيرون بودن از شمار آدمي» به مفهومي ايجابي و ناظر بر مشارکت کننده اي فعال در «فرايند همه شمولي از پايين » تغيير مکان دهد و در برابر «ادعاي همه شمولي از بالا با محوريت اروپا» قرار گيرد و سهمي راستين در ساختن تمدن انساني ايفا کند.
در دوسويه گرايي پرتنش بين هژموني «ادعاي همه شمولي» و مقاومت هاي فرهنگي ملل غير غربي که «غرشمار» قلمداد شده اند، اين نوشته در قسمت سوم خود از راهي سوم ، راهي که در راه است ، سخن به ميان مي آورد و آن را با کمک گرفتن از شعري از شاعر بريتانيايي قرن هجدهم ، متيو آرنلد، در قالب ضرورت خروج از سرگرداني «سرگردان ميان دو دنيا، يکي مرده و ديگري ناتوان از زاده شدن » (١٩٦٥٣٠٥,Arnold ) صورت بندي ميکند.