چکیده:
ادبیات نمایشی و داستانی از دیرباز با یکدیگر پیوند داشتهاند؛ داستان به عنوان وسیله بیان رویدادهای زندگی و نمایش ابزار ارتباط با جهان پیرامون، همواره در ارتباط با یکدیگر، ضمن برآورده کردن برخی از مهمترین نیازهای انسان، امکانات خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند و روند رو به گسترش آن همچنان هم ادامه دارد. امروزه نمایش از ظرفیتهای ادبیات داستانی و داستان از برخی ویژگیهای درام استفاده میکند. با این وصف در این پژوهش سعی می شود با تمرکز بر سی و شش وضعیت نمایشی ژرژ پولتی، دو اثر «پیچک» از گراتزیا دلددا و «کریستین و کید» از هوشنگ گلشیری بررسی شده و به روش توصیفی ـ تحلیلی چگونگی خلق ظرفیتهای نمایشی دو اثر از طریق وجوه اشتراک محتوا نشان داده شود. یافتههای پژوهش نشان می دهد هرچند این دو اثر در دو مکتب با مختصات متفاوت شکل گرفته اند؛ اما با درونمایه مشترک عشق و روابط انسانی و عاطفی، از وضعیتهای نمایشی مرتبط با این درونمایه برخوردارند؛ چنانکه گلشیری با توجه به بعد فردی روابط و دلددا با تمرکز بر بستر اجتماعی شکلگیری و رشد شخصیتها، موفق به خلق موقعیتهای نمایشی در آثار خود شدهاند.
Dramatic and fictional literature has long been inextricably linked since language emerged as a means of communication; storytelling as a means of expressing life events and drama as a means of communicating with the world around us, have always met the most important human needs in relation to each other, and in the course of their lives, their tools and capabilities have been shared and expanded to the present. Today, the drama uses some of the features and capabilities of fiction literature and fiction literature for some drama. However, in this study we try to focus on some of the dramatic situation that Georges Poletti has identified in Thirty-Six cases to study works “Ivy” by Deledda and ²Christine and Kidd² by Hooshang Golshiri in a descriptive-analytic method to show how content subscriptions have created the dramatic capacity in two works. Accordingly, the findings of the study show that although the works of these two authors have been formed in two different schools with different coordinates, but they share the dramatic situation associated with a common theme of love and attention to human and emotional relationships. Due to Golshiri by focusing on individual dimension of relationships and deledda by focusing on the social context of the formation and development of the characters, have succeeded in creating dramatic situation in thier work
خلاصه ماشینی:
در کتاب از رمان ؛ جستارهايي پيرامون آثار هوشنگ گلشيري، از مجتبي هوشيار محبوب (١٣٩٠)، نويسنده دربارة وجوه فکري و شيوة داستان پردازي گلشيري بحث کرده است ؛ همچنين ، سميرا قاسمي گزيک (١٣٩٣)، در پايان نامۀ کارشناسي ارشدش ، باعنوان بررسي تطبيقي قابليت هاي نمايشي در رمان هاي مدير مدرسه جلال آل احمد و شازده احتجاب هوشنگ گلشيري، مؤلفه هاي نمايش را در اين دو اثر بررسي کرده است ؛ اما از ميان آثار گلشيري، کريستين و کيد کمتر مطمح نظر پژوهشگران بوده است .
اهميت و جايگاه داستان ، از گذشته تا دورة معاصر، به تدريج ، موجب شکل گيري انواع اين گونۀ ادبي در قالب ادبيات داستاني شده است که «شامل قصه ، رمانس ٦، رمان ٧، داستان کوتاه و آثار وابسته به آن است » (ميرصادقي، ١٣٨٥: ٢١) که از ميان اين گونه ها، رمان جايگاهي ويژه يافته و يکي از منابع اصلي اقتباس هاي سينمايي، در گذشته و امروز، بوده است ؛ ازاين رو، نقشي مهم را در ارتباط بين ادبيات با نمايش ايفا ميکند.
وضعيت هاي نمايشي پژوهش ها و تقسيم بندي هاي انجام شده ، نشان مي دهد که از حدود قرن شانزدهم و هفدهم ميلادي تاکنون ، تنها ٣٦ وضعيت نمايشي ١٢ اصلي (کنش و واکنش شخص يت ها) و پيرنگ داستاني وجود داشته است و ديگر موقعيت ها و پيرنگ هاي فرعي ، زيرمجموعۀ اين موقعيت ها هستند؛ ازاين رو، هيچ داستان ، نمايشنامه يا فيلم نامه اي ، بدون ايجاد موقعي ت مناسب ، شکل نخواهد گرفت ؛ بنابراين ، وضعيت نمايش ي را توجه جزئ ينگر به زمين ۀ انگيزش ي روي داد دانسته اند.