چکیده:
اندیشمندان مسلمان بر حسب میزان پایبندی به ظواهر آیات و روایات متفاوت و یا رهیافت اصولگرایانه در تفسیر کلام خداوند و همچنین بر حسب میزان اعتقاد به جبر یا اختیار آدمی، در باب عصمت انبیا مواضع مختلفی را برگزیدهاند. محدودهی اختلاف متکلمان و مفسران شامل عصمت پیامبران از گناهان عمدی یا سهوی ،قبل یا بعد از بعثت، و در حیطهی دریافت و ابلاغ وحی، و نیز اعمال فردی و اجتماعی بوده است. کمترین مراتب عصمت را مرجئه - از جمله کرامیه و ماتریدیه- قائل بودهاند و بیشترین مرتبه را متکلمان شیعه تبلیغ کردهاند. اشاعره و معتزله، در موقف بینابین ایستادهاند.
این مقاله با بررسی سخنان جلال الدین محمد مولوی در این باب، و تطبیق آن با آرای فرق کلامی نتیجه میگیرد که نظرگاه مولوی در این زمینه نیز نه با اشاعره، بلکه با مرجئه همسویی بیشتری نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
"هر چند گناه آدم از نظر دیگران بهاندازهی تار مویی ناچیز به نظر میرسد ولی با انتظاری که از فاعل آن میرود، عظیم و همانند مویی است که درون دو چشمان کسی روید و مانع نگاه او شود: یـک قـدم زد آدم انـــدر ذوق نــفس شـد فـراق صـدر جنت طوق نفس همچو دیو، از وی فرشته میگریخت بــهر نـانی چنـد، آب چـشم ریخت گـرچه یـک مو بد گنه کو جسته بود لیـک آن مو، در دو دیده رسته بود بــود آدم دیــدهی نــــور قـــدیـم مـوی در دیـده بـــود کـوه عـظیم (همان، دفتر2، بیت18-15) 2 - داستان شک ابراهیم از آیاتی که مورد نزاع کلامی در باب عصمت قرار گرفته است آیات زیر است: و اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی قال فخذ اربعة من الطیر فصرهن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزءا ثم ادعهن یأتینک سعیا واعلم أن الله عزیز حکیم: (بقره،260) و آنگاه که ابراهیم گفت پروردگارا به من بنمای که چگونه مردمان را زنده میکنی، فرمود چهار پرنده بگیر (و بکش) و پاره پاره کن (و هم را در هم بیامیز)، سپس بر سر هر کوهی پارهای از آنها را بگذار، آنگاه آنان را (به خود) بخوان (فرو میدید) که شتابان بهسوی تو میآیند و بدان که خداوند پیروزمند فرزانه است."