چکیده:
یکی از پرسشهای اساسی در فلسفه علم، پرسش از هویت قوانین طبیعی است. واقعگرایان- بر خلاف ابزارگرایان- به وجود واقعیِ قوانین در جهان طبیعت باور دارند. با این حال، ایشان دربارۀ هویت این قوانین همنظر نیستند. آنها سه نظریه متفاوت در این زمینه ارائه کردهاند: انتظام، کلیات و ذاتیگرایی. این نظریهها، خالی از اشکال نیستند؛ هرچند نوع اشکالهای آنها متفاوت است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که هر یک از نظریههای انتظام، کلیات و ذاتیگرایی در باب هویت قوانین طبیعی، چه سهمی از حقیقت دارند؟ این تحقیق، به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی صورت گرفته است. نتیجه آنکه ذاتیگرایی که نسبت به دو دیدگاه دیگر قرابت بیشتری با حقیقت دارد، در صورت ترمیم با بهرهگیری از دستاوردهای فلسفه اسلامی، میتواند به مثابه نظریه برتر در این زمینه عرضِ اندام کند
السؤال عن ماهیة القانون الطبیعی یعد من أهم أسئلة فلسفة العلم. فهناک واقعیون یعتقدون – خلافا لالأداتیین- بوجود حقیقی للقوانین فی عالم الطبیعة. رغم ذلک لایوجد اتفاق بین الواقعیین علی ماهیة هذه القوانین، فهناک ثلاثة نظریات مختلفة و هی: الانتظام، الکلیات و الذاتیة. و لایخلو أیا منها عن اشکالات خاصة بها. فی هذه المقالة ندرس عن مدی صحة کل من هذه النظریات الثلاثة و بمنهج وصفی- تحلیلی و انتقادی. والنتیجة أن نظریة الذاتیة تقترب إلی الحقیقة أکثر من اخریین و یمکن بعد استفادتها من الفلسفة الإسلامیة أن تکون نظریة تامة فی هذا المجال.
One of the fundamental questions in the philosophy of science is the question of the identity of natural laws. Realists - unlike instrumentalists - believe in the real existence of laws in the natural world. However, they are not of the same view on the identity of these laws. They have proposed three different theories: regulation theory, universalism, and essentialism. These theories are not free from being exposed to objections, though the types of objections are not the same. The main question of this research follows as: what part of truth may be found in each of the three theories? This research has been performed by descriptive, analytical and critical methods. The conclusion is that essentialism, which is closer to the truth than the other two, can be extended as a superior theory in this field with reliance to the teachings of Islamic philosophy.
خلاصه ماشینی:
طرح مسأله با نگاهي هستي شناسانه مي توان پرسيد: آيا ميان اشياي جهان ارتباطي هست ؟ اگر آري ، آيا اين ارتباط قانون مند و داراي نظم و ضابطه است يا اينکـه هـيچ نظـم و قانوني بر روابط ميان اشيا حاکم نيست ؟ در صورت اول ، هويـت و ويژگـي هـاي قوانين حاکم بر طبيعت چيست ؟ آيا قوانين طبيعي قالب هايي هستند که از بيـرون بر اشيا تحميل مي شوند يا اينکه اين قوانين از خود اشيا و ويژگي هاي ذاتـي آنهـا بر مي آيند؟ آيا قانون بودن يک قانون طبيعي منوط به شناسايي و پذيرفته شـدن آن توسط دانشمندان است يا آنکه اين قوانين ، صرف نظر از اينکه دانشمندان آنهـا را شناسايي کرده و پذيرفته باشند، واقعيت دارند؟ و ...
پرسش اصلي پژوهش حاضر اين است که هر کـدام از ايـن سـه نظريـه چـه نصيبي از حقيقت برده است ؟ براي پاسخ به اين پرسش ، بـا بررسـي هـر يـک از ديدگاه هاي يادشده ، نشان خواهيم داد که نظريه ذاتي گرايي، در قياس با دو نظريه ديگر به حقيقت نزديک تر است ؛ با اين حال کاستي هايي نيز دارد که مـي تـوان تـا حد زيادي آنها را با کمک دستاوردهاي فلسفه اسلامي برطرف کرد.