چکیده:
همتراز قرار دادن امور و مفاهیم مختلف با کالاهای فیزیکی اقتصادی فرایندی است که از شکلگیری دانش اقتصاد متعارف آغاز شده است. در این فرایند که از آن به کومادیتیسازی تعبیر میشود، بهتدریج همه امور و مفاهیم شمایلی بازاری به خود میگیرند تا بتوان آنها را در بستری بازاری مورد مبادله قرار دهند. از مفاهیمی که در نیمه دوم قرن بیستم عنوان کومادیتی را به خود گرفت، دانش است. این نوشتار با شیوهای تحلیلی و در بستر فلسفه اقتصادی به نگارش درآمده است و با نگاهی انتقادی به فرایند کومادیتیسازی دانش پرداخته است. بازاریسازی علم، تبدیل علم به کومادیتی و ساماندهی نظام دانش مبتنی بر اصل فایده شخصی و خواست و سود تولیدکننده و مصرفکننده نگاهی نادرست است که نقشی برای دیگر ساحات بشری قائل نیست و دانش را منقطع از دیگر رسالتهای اجتماعی آن، پیش خواهد برد. نادیدهانگاری تفاوت ماهوی دانش با کالاهای فیزیکی، اتفاقاتی چون مخاطرات اخلاقی، جهتدهی به انگیزه عوامل دانش و اقتصادیسازی انگیزهها و درنتیجه تبدیل فضای دانشورزی به فضای بازاری را رقم میزند؛ درحالی که دانش بهعنوان ناظری بر عملگرهای اجتماعی، با نگاهی کلان و راهبردی به ارزیابی مسیر حرکت اجتماع میپردازد، قرار گرفتن آن بهعنوان عاملی پیرو نسبت به عملگرهای بازاری، درواقع راهبری اجتماع را به صرفه اقتصادی و منطق سوداگری منتقل میکند. اسلام، مبتنی بودن سازوکار تولید، انتشار و کاربست دانش بر انتفاع پولیِ عوامل اقتصادی از مجرای بازار را موجه نمیداند و از طریق تمرکز بر انگیزههای غیرمادی، سرزنش انگیزههای صرفاً مادی تولیدکنندگان دانش، تقدم رتبی تولید علم بر کاربست علم و از همه مهمتر وجوب تولید و انتشار علم، نظام ارزشگذاری رویکرد متعارف اقتصاد علم را نفی میکند.
Commodification of affairs and concepts and justifying them to physical goods is the process that began from formation of conventional economics. At this process gradually it has been struggled to put up all affairs and concepts below economic logic and marketized them to transaction. Knowledge is a concept that commoditized after 1950s. This article has been written in analytical method on the base of economic philosophy by critical approach to commodification of knowledge. Knowledge in capital and transactive structure has been entered into economic literature and formed Economics of Science. Based on Economics of Science, knowledge can enter to transaction as commodity on one hand and as capital into economic growth function to improve production and wealth. Staying knowledge as market agent defined market as main motivator of knowledge production and ignored other motivators like need, culture, politics, security, wish and taste. Changing of conditions from marketized knowledge to progressive and perfect knowledge needs some institutions that can satisfied scientist’s wishes and incentives in to parallel Priority.
خلاصه ماشینی:
نادیدهانگاری تفاوت ماهوی دانش با کالاهای فیزیکی، اتفاقاتی چون مخاطرات اخلاقی، جهتدهی به انگیزه عوامل دانش و اقتصادیسازی انگیزهها و درنتیجه تبدیل فضای دانشورزی به فضای بازاری را رقم میزند؛ درحالی که دانش بهعنوان ناظری بر عملگرهای اجتماعی، با نگاهی کلان و راهبردی به ارزیابی مسیر حرکت اجتماع میپردازد، قرار گرفتن آن بهعنوان عاملی پیرو نسبت به عملگرهای بازاری، درواقع راهبری اجتماع را به صرفه اقتصادی و منطق سوداگری منتقل میکند.
to become Economic مراد از این مفهومزدایی، گسترش حوزه موضوعات اقتصادی است تا حدی که این موضوعات نسبت به موضوعات کلاسیک اقتصادی چنان وسعت یافتهاند که هیچ مابهالاشتراکی به جز قابلیت مبادله را نمیتوان برای آنها یافت؛ ازاینرو در اقتصاد جدید، تقریباً هر امری را میتوان اقتصادی یافت؛ البته میتوان در بیانی دیگر از این اتفاق به گسترش چتر دانش اقتصاد و هژمونی آن بر دیگر دانشها تعبیر کرد.
همچنین، او بر وجود برخی Debra Satz Ruth Grant Michael Sandel obert and Edward Skidelsky Margaret Jane Radin Benjamin Barber George Ritzer noxious markets From oline source (http://www.
4 براساس روایات یادشده، آنچه محل خدشه است برقرار کردن رابطه یکبهیک میان عایدی مالی دانشمند و تقاضای بازاری برای دانشی است که او تولید میکند؛ زیرا آشکارا میتوان به این مسئله اشاره کرد که اگر ارزشگذاری اینچنین علم از منظر شارع، امری پذیرفتنی بود هرگز عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ( قَالَ: زَکَاةُ الْعِلْمِ أَنْ تُعَلِّمَهُ عِبَادَ اللَّهِ.