چکیده:
خانواده، رکن بنیادین جامعه انسانی و پایه حیات اجتماعی است که ثبات یا بیثباتی آن تأثیر مستقیمی بر جامعه دارد. وجود روابط سالم و سازنده میان اعضای خانواده، نقش مؤثری در حفظ و بقای آن دارد. گسترش عواملی که موجب اختلاف در میان خانواده میشود، در سالهای اخیر سبب تغییر کارکردهای خانواده شده است. یکی از این عوامل، توقعات بیجای زن از شوهر است. ضعف باورهای اخلاقی، تداخل اشتغال زنان با نقشهای همسری و مادری، در نظر نگرفتن تفاوتها و چشموهمچشمی نقش مؤثری در ایجاد توقعات بیجای زنان دارند. در راستای این عوامل، توقعات زن از شوهر نقش مهمی در ایجاد اختلافات خانوادگی دارد. در این مقاله به بررسی نقش این توقعات در به وجود آمدن اختلاف در زندگی زناشویی و تشدید آن میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
اصل انتظار این خانم، یعنی «حق نفقه و تأمین خواستههای اقتصادی در خور شأن» درست بود، اما پس از صحبتهای مشاور با همسرش مشخص شد مرد، تاجری با وضعیت مالی خوب بوده که در مدت 18 سال زندگی مشترک، به راحتی پاسخگوی خواستههای مالی همسر و فرزندانش بوده است؛ اما اکنون به علت ورشکستگی مالی، دیگر نمیتواند مانند گذشته تمام خواستههای پُر زرق و برق قبل آنها را برآورده کند.
نبودن این آموزهها زمینه ایجاد توقعات نابجا را در زنان فراهم میکند و در نهایت میتواند منشأ اختلافات خانوادگی باشد.
این مسأله، میتواند عاملی برای ایجاد توقعات نابجا در افراد باشد؛ بدین معنا که زن متوقع تنها خواستههای خود را میبیند و بدون توجه به توانایی شوهر، از وی انتظار دارد خواستههای او را برآورده سازد و در صورت برآورده نشدن خواستهها، اختلافات خانوادگی شروع میشود.
1 نادیده گرفتن این تفاوتها نیز باعث از بین رفتن کشش متقابل آنان، همدلی و وابستگی و در نهایت از بین رفتن سکون و آرامش آنان و عاملی برای ایجاد اختلاف در روابط زن و شوهر میشود.
نگرش فمینیستی این توقع را در زن ایجاد میکند که او باید موقعیتی برابر با مرد در زندگی داشته باشد و انجام وظایف همسری و مادری، مانعی برای رسیدن به این برابری است.
که هر یک از این موارد، نقش تعیینکنندهای در استحکام روابط زن و مرد دارد و نبود آنها، زمینه را برای اختلافات خانوادگی فراهم میکند.
که خود عواملی برای استحکام روابط بین زن و مرد است، منشأیی برای اختلافات میان زن و شوهر میشود.