چکیده:
بررسی نام شخصیتها، کاربردی بنیادین در تحلیل داستانها دارد. شخصیتها اغلب به واسطۀ نامشان، نقش خود را در درونمایه ایفا میکنند و خوانندگان نیز در بیشتر موارد به مدد آنها با درونمایه ارتباط برقرار میکنند؛ بنابراین نامها، همواره به نحوی در تعیین فضای مواجهۀ با متن و بافتار بیرونی آن تأثیرگذارند. از نظر روایتشناسان، این پرسش که نویسندگان چگونه شخصیتهای داستانهایشان را به مخاطبان نشان خواهند داد؛ از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ نامگذاری هر چیزی به مثابۀ آفرینش آن چیز است و گزینش نام مناسب برای اشخاص داستانی، یکی از هنریترین شگردها در پرداخت شخصیت و معرفی آنها به مخاطبان است؛ اما دگرگشت نام اشخاص یکی از بدیعترین روشها در شخصیتپردازی است. مولوی با اتخاذ چنین رویکردی در شخصیتپردازی، ضمن انتقال اطلاعات به مخاطبان در پی دست یافتن به راهی است که با بینش عرفانی او نیز سازگار باشد؛ شکستن هنجارها و به سخره گرفتن مرزهای داستانگویی برای رسیدن به دانۀ معانی. ازآنجا که در ساختار اسلیمی مثنوی، فرصت معرفی شخصیتها، اندک است؛ بنابراین راوی، شخصیتهای داستانهای خود را به صورت بسیار اثرگذار و با ایجاز که خاص زبان عرفانی است به خوانندگان معرفی میکند. تغییرات نامگذاریها، شگردی است که در راستای همین ایجاز در نهایت به عنوان شیوۀ تازه شخصیتپردازی توسط راوی مثنوی انتخاب میشود.این پژوهش به طور تحلیلی و توصیفی نشان میدهد که برخی از دگرگشتها در ساحت ظاهری صورت پذیرفته است و از نظر نشانهشناسی و شخصیتپردازی خلاقانه اهمیت یافتهاند. به طور کلی، علل دگرگشت نامگذاری شخصیتهای قصههای مثنوی در سه حوزۀ زبانی، نحوی و ادبی قابل بررسی است و از جمله عوامل دگرگشت نامها، میتوان به انتقال حس عاطفی؛ رعایت وزن؛ تغییر شخصیت در روند داستان؛ تعلق خاطر راوی نسبت به اشخاص داستانی؛ طنازی راوی؛ دروغگویی راویان درون داستانی؛ تغییر زاویه دید؛ التفات و تنوع بخشیدن به منظور جذاب ساختن داستان و جذب مخاطب اشاره کرد.
Examining the names of the characters has a fundamental application in story analysis. Characters often play their part in the theme because of their names and in most cases, readers also communicate with the theme with their help Therefore, nouns are always influential in determining the space of encounter with the text and its external context. For historians, the question of how writers will tell the characters of their stories to audiences is of great importance; naming anything is like creating it. Choosing the right name for fictional characters is one of the most artistic ways to pay attention to the character and introduce it. It is for the audience, but changing people's names is one of the most innovative ways to personalize. By adopting such an approach to characterization, Rumi seeks to convey information to the audience in a way that is consistent with his mystical insight - breaking norms and mocking the boundaries of storytelling to achieve meaning. Since in the Islamic structure of Mathnawi, the opportunity to introduce characters is small; therefore, the narrator introduces the characters of his stories to the readers in a very effective and concise way, which is specific to mystical language. Changing the letters is a technique that is finally chosen by the narrator of Mathnawi as a new way of characterization in line with this brevity. The research showed that some transformations have taken place in the external realm and have become important in terms of semiotics and creative characterization. The causes of the naming of the characters of the Mathnawi tales can be mainly studied in three areas: linguistic, syntactic and literary. Informational factors also include: transmitting an emotional feeling; observing weight; changing personality in the story process; narrator's attachment to fictional characters; narrator's humor; lying within narrators. Changing the angle of view; Delight and Diversifying in order to make the story attractive and appealing to the audience.
خلاصه ماشینی:
به طور کلي، علل دگرگشت نام - گذاري شخصيت هاي قصه هاي مثنوي در سه حوزٔە زباني، نحوي و ادبي قابل بررسي است و از جمله عوامل دگرگشت نام ها، ميتوان به انتقال حس عاطفي، رعايت وزن ، تغيير شخصيت در روند داستان ، تعلق خاطر راوي نسبت به اشخاص داستاني، طنازي راوي، دروغ گويي راويان درون داستاني، تغيير زاويۀ ديد، التفات و تنوع بخشيدن براي جذاب ساختن داستان و جذب مخاطب اشاره کرد.
مولوي نيز با در پيش گرفتن چنين رويکردي ضمن انتقال اطلاعات به مخاطبان در پي دست يافتن به نوعي شخصيت پردازي هنري است ؛ اين نوع بديع از شخصيت پردازي با بينش عرفاني او نيز سازگار است ؛ شکستن هنجارها و به سخره گرفتن مرزهاي داستان گويي براي رسيدن به دانۀ معاني: اي برادر، قــصه چون پيـــمانه اي اســت معني اندر وي مثال دانه اي است دانۀ مـــــعـني بــــگـــيرد مـــرد عــــقل نــنــگرد پيـمــانه را گر گـــشت نـــقـــل (مولوي، ١٣٧٨ الف : ٣٦٢٢ و ٢/٣٦٢٣) وي در جاي ديگري ميگويد: اختلاف خلق از نام اوفتاد چون به معني رفت آرام اوفتاد (مولوي، ١٣٧٨ الف : ٢/٣٦٨٧) در گذر از صورت و از نام خيز از لقب وز نام در معني گريز (همان : ٤/١٢٨٥) پژوهشنامۀ نقد ادبي و بلاغت ، سال ٩، شمارٔە ٣، پاييز ١٣٩٩ /٩٣ نگارندگان در اين مقاله که حاصل طرح پژوهشي جامعي است ، بر آنند تا در شش دفتر و در کل داستان هاي مثنوي، علل دگرگشت نام شخصيت ها را تحليل کنند و از اين طريق ميزاني به دست آورند تا راوي روايت هاي مثنوي را بهتر ارزيابي کند.