چکیده:
در جریان ترجمة داستان، ضربالمثلها و کنایهها از عناصر فرهنگی مهم و کلیدی هستند که مفاهیم و پیامهای متن اصلی را به خواننده انتقال میدهند.مشکل عمدة مترجم در این مسیر، روش برخورد صحیح با این عناصر است. در این چالش، معادلها یکی از عوامل مهمی هستند که کمک شایانی به مترجم میکنند. معادل خوب باید نه تنها معنا، بلکه روح، حس و تجربة نویسندة ادبی را به مخاطب منتقل کند. این پژوهش، در نظر دارد شیوة ترجمة یکی از آثار پرمخاطب ادبیات پایداری با نام «یادت باشد» را با بهکارگیری الگوی نیومارک، به بوتة نقد بنشاند. نیومارک در مدل خود، مؤلفههای فرهنگی را مدنظر قرار داده و آنها را در پنج گروه (بومشناسی، فرهنگ مادی، فرهنگ اجتماعی، نهادها، آداب و رسوم و مفاهیم و حرکات، اشارات و زبان بدن) تقسیمبندی کرده است. پژوهش حاضر با تمرکز بر گروه چهارم به بررسی کیفیت ترجمة مفاهیم، شامل کنایهها و ضربالمثلها پرداخته و آنها را با تطبیق بر روشهای ترجمة فرهنگی نیومارک، تحلیل میکند. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، پس از بررسی نمونههای متعدد و تطبیق آنها با راهکارهای نیومارک مشخص شد که مترجم با بهرهگیری از شیوه معادل کارکردی در ترجمة مفاهیم کتاب موفق عمل کرده است. وی بیشتر از ترجمة معنایی، مدد جسته و گاه نیز معنای ضربالمثل یا کنایه به خوبی درک نشده و در نتیجه معادلی اشتباه در متن وارد شده است.
In the process of translating stories, proverbs and allusions are key cultural elements, which convey meanings and messages of the original text to the reader. The main problem for translators in this process is the accurate way of confronting these elements. In this challenge, the equivalents are one of the important factors which pave the way for the translator. A good equivalent should convey not only the meaning, but also the spirit, feeling and experience of the literary writer to the reader. The present study aims at criticizing the translation of one of the most popular works of Resistance Literature, “DON'T FORGET” , by applying Newmark’s approach. In his model, Newmark considers cultural elements and divides them into five groups (ecology, material culture, social culture, institutions, customs, concepts, movements, gestures, and body language). The present study focuses on the fourth category and investigates the quality of translation of concepts, including allusions and proverbs, and analyzes them by applying Newmark's methods of translation of cultural elements. In this descriptive-analytical research, following an investigation of several examples and adapting them to Newmark's strategies, it was found that the translator has been successful in translating the concepts of the book by using the functional equivalent method. Furthermore, he has used semantic translation more. And sometimes the meaning of the proverbs or allusions are not well understood, as a result, a wrong equivalent has been entered in the text.
خلاصه ماشینی:
ضرب المثل فارسي: «حميد رو هم مثل کف دست ميشناسم » (ملاحسني، ١٣٩٦: ١٠) ترجمۀ عربي: «أعرف حميد تماما کمعرفتي بکف يدي» (حجازي، ٢٠١٨: ٢٣) در اين قسمت هم ترجمه تحت اللفظي انجام شده است ، اما معادل هاي کارکردي ديگري براي اين مثل داريم ؛ از جمله : «أعرفه کما أعرف نفسي» (عباس ، ٢٠٢٠) و «أعرفه کما أعرف باطن کفي» (همان ).
ضرب المثل فارسي: «با همان سلام اول ، شستم خبردار شد» (ملاحسني، ١٣٩٦: ٢٥) ترجمۀ عربي: «و منذ السلام الأول أدرکت بسرعۀ» (حجازي، ٢٠١٨: ٣٥) براي اين اصطلاح در عربي معادلي وجود دارد، اما مترجم آن را به روش معنايي ترجمه کرده است ، حال آنکه ، بهتر بود از معادل کارکردي آن ؛ يعني «فطن إلي شئ»: شستش خبردار شد، از چيزي بو برد (ناظميان ، ١٣٩٤: ٢٧٥) استفاده ميشد.
ضرب المثل فارسي: «از خر شيطون پياده شو، جواب بله رو بده » (ملاحسني، ١٣٩٦: ٨) ترجمۀ عربي: «دعي العناد جانبا و قولي له : موافقۀ» (حجازي، ٢٠١٨: ٢٢) از خر شيطان پايين آوردن : رأي کسي را برگرداندن و او را به راه مسالمت آوردن (نجفي، ١٣٧٨: ٥٤٠)؛ مترجم اين ضرب المثل ها را به روش ارتباطي ترجمه کرده که قابل قبول است ، اما اضافه بر اين ، معادل کارکردي اين ضرب المثل به دو شکل وجود دارد: يکي «رجع إلي صوابه (رشده )»: از خر شيطان پايين آمد (ناظميان ، ١٣٩٤: ٢٤١-١٧٩) و «إلعن الشيطان » (عباس ، ٢٠٢٠).