چکیده:
واژه “Obligation” که در ادبیات حقوقی ایران به «تعهد» شناخته میشود. از مفاهیم انگشت شمار بنیادین حقوقی است. شناسایی مفهوم، مولفهها و ماهیت آن از پیش نیازهای هر نوع تفاهم حقوقی است. این هدف مستلزم این است که با توجه به پیشینه آن، مفهوم دقیق و عناصر اصلی و مستقیم سازنده آن، به ویژه از منظر منطقی، معلوم گردد؛ ماهیت آن توصیف شده؛ و رابطه و نسبت آن با مفاهیم و تاسیسات مشابه و مرتبط خارحی و داخلی روشن گردد. این نوشتار با روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی در صدد است تا گامی در راه تحقق این هدف بردارد. اساتید و نویسندگان حقوقی، و به ویژه ایرانی، قرائتهای نسبتا متفاوتی از آن ارائه کردهاند. گاهی آن را رابطه حقوقی شخصی، گاهی تکلیف یا التزام حقوقی، و گاهی ترکیبی از تکلیف و مسئولیت یا ضمانت اجرا، معرفی کردهاند. این اختلاف در تعریف، عدم توافق در مولفههای این مفهوم را نیز، در پی داشته است. در این نوشتار، “Obligation” گونهای تکلیف حقوقی، مدنی و مالی دانسته شده است، که با مفهوم فقهی «تعهد» در مفهوم و عناصر تباین کلی دارد.
The word "Obligation", which is referred to as "commitment" in Iranian legal literature. It is one of the few fundamental legal concepts. Understanding its concept, its elements and its nature is a prerequisite for any legal understanding. This aim requires that, given its background, the precise concept and its principal and direct constitutive elements, especially from a logical perspective, be known; its nature described; its relationship with Interior and external concepts illuminated. This paper is descriptive, comparative and analytical in order to take a step towards achieving this goal. Legal professors and writers, and especially Iranians, have offered relatively different readings in this side. It is sometimes referred to as a personal legal relationship, sometimes a legal obligation or obligation, and sometimes a combination of duty and responsibility or performance guarantee. This discrepancy in definition also led to disagreement on the elements of this concept. In this essay, “Obligation” is considered a type of legal, civil, and financial obligation, therefore it is different with the Islamic jurisprudential notion of “Commitment” in its general meaning and elements.
خلاصه ماشینی:
به این معنی که ضمانت اجراهای کیفری آن از بین رفت و تنها ضمانت اجراهای حقوقی باقی ماند؛ و همانطور که در مباحث بعدی روشن خواهد شد، ماهیت و جوهر تعهد در مغرب زمین همواره واحد بوده است؛ و نسبت آن با اشخاصی که طرف رابطه حقوقی تعهدآمیز واقع میشوند، و موضوع و متعلق آن، تغییری نکرده است.
اصلیترین این معانی عبارتند از: آنچه یک شخص ملزم به فعل یا ترک آن است (متعلَق الزام)؛ تکلیفی که بهوسیله قانون بر اشخاص تحمیل میگردد (تکلیف و الزام)؛ وعده، قرارداد، روابط اجتماعی، ادب، مهربانی و محبت، قانون یا تکلیفی که طرفین را ملزم به انجام توافقات خود میکند (مبنای الزام)؛ برعهده گرفتن انجام و اجرای امری (تعهد در مفهوم مصدری)؛ یک تکلیف حقوقی یا اخلاقی (تکلیف)؛ چیزی که شخص در معرض مسئولیت و مجازات ناشی از غفلت ورزی نسبت به آن قرار میگیرد (تکلیف)؛ آنچه که به موجب یک حکم قضائی یا یک قرارداد صریح پدید میآید (تکلیف)؛ تکلیف حقوقی به پیروی از وعده (تکلیف)؛ مسئولیت ناشی از قانون یا قرارداد (اثر نقض تکلیف)؛ و واژهای حقوقی به مثابه یک الزام قطعی (الزام).
اما در مفهوم حقوقی خاص این واژه برای گونهای خاص از الزام و تکلیف بکار میرود؛ یعنی تکلیفی که موضوع و متعلَق آن اداکردن (پرداخت- انتقال)، فعل یا ترک فعل معین است.
لکن چنانکه بیان شد، تحقق تعهد در مفهوم خاص حقوقی رایج، مستلزم وجود «دین» است، که برخی از اساتید و نویسندگان حقوق آن را حق شخصی یا دینی میدانند.