چکیده:
هدف از این مطالعه بررسی عوامل تعیین کننده بازخرید سهام در طول دوره سیاستهای پولی غیر متعارف شرکتهای پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران میباشد، در راستای دستیابی به هـدف مـذکور، تعـداد 88 شرکت از بین جامعه آماری که اطلاعات مورد نیاز بـرای دوره 5 سـاله پـژوهش (1397- 1393) در خصـوص آنهـا قابـل دسترسی بود، انتخاب شدند. آزمون فرضیههای این مطالعه با استفاده از الگوی رگرسیون توبیت انجام شـده کـه در علـوم رفتاری کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش، برای انجـام تحلیـل هـای نهـایی، از نـرم افـزار Stata استفاده شده است. نتایج نشان داد که شرکتهای دارای جریان نقدی آزاد تر و هزینههای استقراض پایین تر احتمال بیشتری دارد که برای بازخرید سهام اقدام کنند، شرکتهایی با اهرم مالی بالاتر احتمال دارد از بازخرید سهام امتناع کنند و شرکتها سود سهام و بازخرید سهام را به منظور جلب رضایت ذینفعان خود، تعدیل میکنند. همچنین نتایج نشان میدهد. از دیدگاه جزئی تر، این مقاله بینش و شواهد جدیدی را برای پشتیبانی از این دیدگاه که باید ساختار مالی به عنوان یک عامل مهم در تعیین اثرات سیاست پولی غیر متعارف در نظر گرفته شود، ارائه میدهد.
The aim of this study was to investigate the determinants of stock repurchase during the period of unconventional monetary policy of companies listed on the Tehran Stock Exchange. (1397-1393) In addition, they were accessible, they were selected. The hypotheses of this study were tested using a regression model of tobit, which has received less attention in behavioral symptoms. In this study, Stata software was used to perform static analyzes. The results showed that companies with freer cash flow and lower borrowing costs were more likely to repurchase shares, companies with higher financial leverage were more likely to refuse to repurchase shares, and companies were more likely to reap dividends and repurchase shares in order to attract. They regulate the satisfaction of their stakeholders. The results also show. From a more detailed perspective, this paper provides new insights and evidence to support the view that financial structure should be considered an important factor in determining the effects of unconventional monetary policy.
خلاصه ماشینی:
com چکيده هدف از اين مطالعه بررسي عوامل تعيين کننده بازخريد سهام در طول دوره سياست هـاي پـولي غيـر متعـارف شـرکت هـاي پذيرفته شده بورس اوراق بهادار تهران ميباشد، در راستاي دستيابي به هـدف مـذکور ، تعـداد ٨٨ شرکت از بين جامعه آماري که اطلاعات مورد نياز بـراي دوره ٥ سـاله پـژوهش (١٣٩٣- ١٣٩٧) در خصـوص آن هـا قابـل دسترسي بود، انتخاب شـدند.
در واقع علامت دهي بانـک مرکزي بر انتظارات عموم مردم در باره ارزشيابي بازار دارايي هاي خريداري شده ، انتظارات در مورد مسير آينده سياست ترازنامه اي، کميابي نسبي داراييهـاي مختلـف يـا وضـعيت ريسک و نقدينگي آن ها اثر مي گذارد (صندوق بـين المللـي پـول ، ٢٠١٣ و هـالتوم و ولمن ، ٢٠١٢) به عنوان مثال ، اعلام اين که بانک مرکزي آماده شـده اسـت تـا وارد عمليات مربوط به داراييهاي مالي غيرقابل تبديل بـه پـول شـود، مـيتواند اعتماد سرمايه گذاران به اين دارايي ها را افزايش دهد و در نتيجه هزينه نقد شوندگي آن ها را کاهش دهد و باعث معامله آن ها شود.
آيـا ايـن امکـان وجـود دارد کـه شرکت هايي که با هزينه هاي کمتر وام گيري مواجه مي شوند بتوانند با قرض و وام گيري منابع مالي و کاربرد اين بودجـه هـا براي خريد مجدد سهام خود، از نرخ بهره کمتر بهره ببرند؟ به لحاظ نظري، اين احتمال را نمي توان رد کرد، به ويژه زماني که چيز بهتري براي سرمايه گذاري در آن وجود ندارد و همان طور که توسط ساير فرضيات در اين بخش بيان شـد، شـرکت هـا داراي انگيزه اي براي خريد مجدد سهام هستند.
از اين رو، براي بررسي فرضيه مورد مطالعه از BM استفاده شد که پيش 79 بيني ميکند احتمال بازخريد سهام در شرکت هاي داراي نسبت ارزش دفتري به بازار بالاتر(به طور مثال ، داراي ارزش کمتر در بازار) بيشتر است .