چکیده:
این مقاله با بهرهگیری از مدل مفهومی برآمده از نظریۀ ثبات هژمونیک در صدد پاسخگویی به این پرسش است که راهبرد امریکا در دوران دونالد ترامپ در منطقۀ ایندوپاسیفیک چگونه بر امنیت ملی ایران تأثیر میگذارد. هدف امریکا از حضور در منطقۀ ایندوپاسفیک گسترش قدرت خود و تداوم هژمونی در این منطقه است. با توجه به اینکه منطقۀ مزبور پرچالشترین منطقه برای تداوم هژمونی این قدرت به شمار میرود، لذا امریکا در صدد بالابردن وزنۀ هند در منطقۀ ایندوپاسیفیک و تلاش برای مهار چین بهمنظور تداوم هژمونی خود در این منطقه است؛ زیرا بر این باور است که چین تهدیدی نزدیک و هند تهدیدی دوردست به شمار میرود. لذا با این ذهنیت که هند بهعنوان قدرت متوسط در آینده ظرفیت بهچالشکشیدن منافع امریکا در منطقۀ مزبور را ندارد در صدد کنترل چین از طریق تقویت هند برآمده است، موضوعی که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحتتأثیر قرار میدهد. نویسندگان با روش توصیفی ـ تحلیلی این فرضیه را مورد آزمون قرار دادهاند که سیاست امریکا در منطقۀ ایندوپاسیفیک موجبات افزایش تنش در همسایگی نزدیک ایران، کاهش توجه امریکا به خلیج فارس، خروج هند از وضعیت عدم تعهد و احتمال افزایش تنش در روابط ایران با دوکشور چین و پاکستان را فراهم میآورد؛ ولی منفعت واشنگتن در استفاده از اهرم دهلینو در تقابل با نفوذ چین، میتواند بهصورت بالقوه گسترش روابط هند با ایران را آسان کند.
Using the hegemonic stability theory, this article seeks to answer the question of how US strategy under Donald Trump in the Indo-Pacific region affects Iranian national security. The purpose of the United States of America in the Indo-Pacific is to expand its power and maintain its hegemony in the region. Given that the region is the most challenging region to maintain the hegemony of this power, so the United States seeks to increase India's weight in the Indo-Pacific and to try to contain China in order to maintain its hegemony in the region. It is believed that China is a close threat and India a distant threat. Therefore, with the notion that India, as a future power in the Middle East, is not capable of challenging US interests in the region, it seeks to control China by strengthening India, a matter which directly and indirectly affects the security of the Islamic Republic of Iran. Gives. By descriptive-analytical approach, the authors have tested the hypothesis that US policy in the Indo-Pacific increases tensions in Iran's immediate neighborhood, diminishes US attention to the Persian Gulf, withdraws from non-compliance, and increases the likelihood of tension in Iran's relations with Iran. It provides both China and Pakistan, but Washington's interest in using New Delhi's leverage against China's influence could potentially facilitate India's expansion of relations with Iran.
خلاصه ماشینی:
از نظر ترامپ نقش آفريني هند و چين به عنوان دو قدرت روبه رشد، وجود تنگه هاي راهبردي و بحران کرٔە شمالي به عنوان يکي از کانون هاي اختلاف پس از جنگ سرد و هم جواري با منطقۀ غرب آسيا با توجه به حضور ايران به عنوان قدرتي روبه رشد که منافع امريکا را در منطقه به چالش کشيده است ، جايگاه اين منطقۀ راهبردي در سياست خارجي و امنيتي امريکا اهميتي مضاعف دارد.
اين مقاله در صدد پاسخ گويي به اين پرسش است که امريکا در راهبرد سياسي و امنيتي خود پس از روي کار آمدن دونالد ترامپ چگونه به توازن بخشي در نظم منطقه اي ايندوپاسيفيک مبادرت نموده است و اين رويکرد چگونه بر امنيت ملي ايران تأثير ميگذارد؟ نويسندگان با روش توصيفي ـ تحليلي اين فرضيه را مورد آزمون قرار داده اند که امريکا با بهره گيري از طيف وسيعي از اهرم هاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نظامي تلاش ميکند ضمن بالابردن هزينه هاي چين ، از هند به عنوان تهديدي دور براي مهار چين استفاده کند.
تأثير تحولات ايندوپاسيفيک بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران منطقۀ ايندوپاسيفيک اکنون به عنوان يکي از نقاط حياتي در راهبرد سياست خارجي امريکا در نظر گرفته شده و اين کشور طرح هاي سياسي، نظامي و اقتصادي متعددي براي حفظ و گسترش نفوذ خود در اين منطقه و مقابله با نفوذ روزافزون چين در دستورکار قرار داده است .