چکیده:
هدف از مقاله پیشرو بررسی تاثیر عوامل فرهنگی بر ترجیحات فرزندآوری جوانان میباشد. دادهها با استفاده از پیمایش مقطعی و به شیوه نمونهگیری چندمرحلهای در میان ۷۲۰ جوان دارای همسر 15 تا 30 سال در مناطق مختلف شهر تهران گردآوری شد. بر اساس نتایج، متوسط اندازه ایدهال و دلخواه خانواده از نظر پاسخگویان به ترتیب 2. 19 و 2. 15 بدست آمد. 19 درصد جوانان مورد بررسی یک فرزند، 54 درصد دو فرزند و 25 درصد سه فرزند و بیشتر را تعداد ایدهال فرزند برای جامعه ایران دانستهاند. ارقام متناظر برای تعداد دلخواه فرزند برای خود افراد، به ترتیب، 18، 57 و 24 درصد بوده است. همچنین نتایج نشان داد اکثر جوانان مورد بررسی جهتگیری ارزشیـ فرهنگی میانهرو داشته، و حدود 20 درصد جهتگیری مدرن (فردگرا، برابرگرا جنسیتی و سکولار) داشتهاند. نتایج تحلیل دو متغیره نشان داد افراد فردگرا، سکولار و با نگرش جنسیتی برابرگرا، باروری ایدهآل و دلخواه پایینتری در مقایسه با افراد جمعگرا، مذهبی و با نگرش نابرابرگرا جنسیتی دارند. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد با کنترل متغیرهای جمعیتی و زمینهای، عوامل فرهنگی نظیر فردگرایی، برابرگرایی جنسیتی و عرفیشدن تاثیر منفی و معنیداری بر ترجیحات فرزندآوری دارند. از اینرو، تغییرات در نظام فرهنگی جامعه بر ترجیحات فرزندآوری جوانان تاثیر داشته و انتظار میرود با گسترش و افزایش سبکها و هنجارهای فرهنگی مدرن، میزانهای باروری در کشور کاهش یابد.
The aim of this article is to investigate the effects of cultural factors on fertility preferences of young people in Tehran City. The data was collected using cross-sectional survey and multistage sampling in different regions of Tehran and sample size was 720 young married aged 15-30 years. The results indicated that the average ideal and desired number of children in the viewpoint of respondents was 2.19 and 2.15, respectively. One child was ideal for 19 percent of respondents, two children was ideal for 54 percent of respondents and three and more children was ideal for 25 percent of sample. The corresponding rate for desired fertility was 18, 57, and 24 percent, respectively. The results also showed that, moderate value and cultural orientation prevailed among most respondents, however, about 20 percent showed modern value orientation (individualist, gender egalitarianism and secular). Bivariate analysis indicated that respondents with individualism, gender egalitarianism and secularism have lower ideal and desired fertility compared to others. Controlling with socio-demographic variables, multivariate analysis revealed that value orientations, in the form of individualism, gender egalitarianism, and secularism, significantly have negative and significant effects on fertility ideals. Therefore, changes in value and attitude systems strongly affected fertility and childbearing ideals. Given the trends towards expanding modern value orientations; fertility decline is expected.
خلاصه ماشینی:
در تبيين کاهش بـاروري در ايران بيشتر از رويکرد نهادي ـ سـاختاري اسـتفاده شـده اسـت و در آن بـر نقـش و تـأثير سياست هاي جمعيتي، فرآيندهاي نوسازي، شهرنشيني، ناامني اقتصادي، تحصـيلات ، اشـتغال و استقلال زنان تاکيد شده است (پايدارفر و معيني ١٩٩٥؛ عباسيشوازي٢٠٠١؛ عباسـيشـوازي و عسکري ندوشن ١٣٨٤؛ عباسيشوازي و عليمندگاري ١٣٨٩؛ عباسيشوازي و خواجـه صـالحي ١٣٩٢؛ عباسيشوازي و خاني ١٣٩٣) و کمتر در چارچوب رويکرد فرهنگي تبيين شـده اسـت (شاه آبادي و همکاران ١٣٩٢؛ رستگارخالد و محمدي ١٣٩٤؛ مديري و رازقـي ١٣٩٤؛ صـادقي ١٣٩٥؛ مديري ١٣٩٦).
Carter 3- Hammel 4- Second Demographic Transition 5- Caldwell 6- Cleland and Wilson نظريه گذار دوم جمعيتي، مهم ترين تبيين کننده ترجيحات بـاروري در چـارچوب تغييـرات فرهنگي است .
در برخي مطالعات پيشين ، عوامل ارزشي و فرهنگي بـه عنـوان واسـط و ميانـه رابطـه بـين وضعيت اقتصاديـ اجتماعي و رفتار باروري در نظرگرفته شده است (کليفورد ١٩٧١؛ پوسـتون 1- Princeton European Fertility Project و همکاران ١٩٧٥).
Poston 3- Lutz 4- Retherford 5- Van De ka 6- Miettinen A.
مديري و رازقي(١٣٩٤) در مطالعه اي با عنوان «رابطه دينـداري و قصـد بـاروري در شـهر 1- Hayford & Morgan 2- Kevin McQuillan تهران » نشان دادند که قصد باروري متأثر از دينداري بـوده و ايـن تـأثير در حضـور متغيرهـاي اقتصادي- اجتماعي همچنان پابرجاست .
ضريب همبستگي رابطه عوامل فرهنگي با ترجيحات باروري (به تصویر صفحه رجوع شود) به بيان ديگر، همانطور که در نمودار ١ مشخص است با افزايش ميزان برابرگرايي جنسيتي، فردگرايي و عرفيشدن ، تعداد ايده آل و دلخواه فرزند براي هر خانواده بطور معناداري کاهش مييابد.