چکیده:
در مطالعات باستان شناسی هزاره دوم قبل ازمیلاد نیمه شمالی ایران براساس گاه شناختی رایج و مرسوم عصر مفرغ و عصر آهن ایران، عموما بازه زمانی (۲۰۰۰) ۱۹۰۰ تا ۱۵۰۰ ق.م. معرف عصر مفرغ پایانی و حدودا ۱۵۰۰ ق.م. به عنوان آغاز عصر آهن شناخته می شود. ازسوی دیگر، برپایه شواهد و مدارک باستان شناسی، در اکثر محوطه های هزاره دوم قبل ازمیلاد نیمه شمالی ایران تصویر روشنی از توالی گاه شناختی و فرهنگی پایان عصر مفرغ و آغاز عصر آهن ارایه نشده است. این محدودیت بیشتر ناشی از بستر و ماهیت مواد و مدارک این دوره است که غالبا حاصل کاوش در گورستان های این دوره بوده و اطلاعات موجود در رابطه توالی لایه نگاری مشخص و دقیق در محوطه های استقراری این دوره در نیمه شمالی ایران، اندک است. در عین حال مدارک موجود نشان می دهد که اکثر مراکز اصلی و محوطه های این دوره، به ویژه در شمال شرق و شرق ایران (و دشت گرگان)، جنوب ترکمنستان و شمال افغانستان، در حدفاصل حدود ۱۷۰۰ تا ۱۵۰۰ ق.م. (پایان عصر مفرغ تا آغاز عصر آهن) متروک می شوند و در توالی استقراری این محوطه ها گسست فرهنگی و گاه شناختی مشهودی ایجاد می شود. در رابطه با علل متروک شدن محوطه های این دوره و گسست ایجادشده در توالی استقراری (و گاه شناختی و فرهنگی) اواسط هزاره دوم قبل ازمیلاد فرضیاتی مطرح شده است. غالب این فرضیات با رویکرد باستان شناسی به مواد فرهنگی، به ویژه مطالعه و تحلیل تغییرات ایجادشده در سنت های سفالی، به توجیه علل بروز گسست ایجادشده پرداخته است و عواملی نظیر مهاجرت ها و تهاجمات اقوام و فرهنگ های جدید، تغییرات زیست محیطی، افزایش جمعیت و در نتیجه آن افزایش میزان بهره برداری از منابع طبیعی و شوک زیست محیطی ناشی از آن و تغییر در شیوه اقتصاد معیشتی را به عنوان دلایل بروز گسست ایجادشده در توالی استقراری و متروک شدن مراکز این دوره در مناطق شرقی فلات ایران، پیشنهاد و مطرح کرده است. در این نوشتار، براساس یکی از فرضیات، مبتنی بر نتایج مطالعات زبان شناسی متون مذهبی منسوب به «هندو ایرانی عصر ودایی-گاهانی» پرسشی مطرح خواهد شد مبنی بر این که، آیا تحولات ناشی از اصلاحات مذهبی زرتشت که در بازه زمانی حدودا ۱۷۰۰ (۱۸۰۰) تا ۱۵۰۰ ق.م. در شرق ایران روی داده است، به تنهایی و یا احتمالا همراه با دیگر عوامل (احتمالا تغییرات زیست محیطی) می تواند به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار (تسریع کننده) در روند متروک شدن مراکز و محوطه های پایان عصر مفرغ شرق ایران و ازجمله عوامل گذار جوامع از عصر مفرغ به عصر آهن به شمار آید؟ با این وصف در نوشتار حاضر، بازه زمانی تقریبی (۱۶۰۰) ۱۷۰۰ تا (۱۴۰۰) ۱۵۰۰ ق.م. به عنوان دوره گذار از عصر مفرغ به عصر آهن مطرح و پیشنهاد می شود.
خلاصه ماشینی:
نظریۀ پویایی فرهنگی که بر بنیان فرضیۀ جایگزینی فرهنگی یا مهاجرتهای قومی (ایرانی یا هند و اروپایی) از مسیرهای شمالغرب (Ghirshman, 1939: 104) یا شمالشرق به نواحی مرکزی و غرب فلات (Deshayes, 1969: 17) استوار است، بهعنوان یک رهیافت علمی متکیبر شواهد باستانشناختی، تا مدتها (و کمابیش تاکنون) پایه و اساس توجیه و تفسیر روند تحولات فرهنگی پایان عصر مفرغ و آغاز عصر آهن ایران در بسیاری از محوطههای این دوره در نیمۀ شمالی ایران محسوب میشد.
م. ) توالی استقراری در این محوطه پایان یافته و تا دورۀ ساسانی متروک میشود (Mousavi, 2008: 113؛ طلائی, 1390: 116؛ روستایی و کوهیگیلوان، 1386: 72؛ Young, 1985: 372, Mousavi, 2008:113)؛ اگرچه نتایج تحقیقات جدید نشان داد که تپهحصار حداقل از اوایل هزارۀ نخست قبلازمیلاد شاهد حضور فرهنگهای عصر آهن (II) است (Roustaei, 2010, 616).
م. عنوان شده است (Kyle & Thornton, 2019: 27-28)؛ اما برخی پژوهشگران معتقدند تقسیمبندی دورۀ IIIC ترنگتپه به دو مرحلۀ قدیم (IIIC1) و جدید (IIIC2) از یکسو، و ازسوی دیگر تمرکز بر مطالعات گونهشناختی ظروف سفالی و نتایج کربن 14 محوطههای عصر مفرغ و آغاز عصر آهن دشت سومبار و مشهد مصریان (بهویژه گورستان سومبار 1) با تأکید بر اینکه مواد فرهنگی گورستان سومبار 1 قدیمیتر از فرهنگ دهستان قدیم (عصر آهن) و مشابه و معاصر با اواخر حصار IIIC، شاهتپه IIA و نمازگاه VI است، بیشتر با هدف کمکردن گسست گاهشناختی پایان عصر مفرغ (ترنگتپه بررسی اجمالی وضعیت گذار از عصر مفرغ به عصر آهن در نیمۀ شمالی ایران: یکی از پرسشها و ابهامات باستانشناسی هزارۀ دوم قبلازمیلاد در نیمۀ شمالی فلات ایران، چگونگی (علل) گذار جوامع از عصر مفرغ به عصر آهن است (Mousavi, 2008: 105).