چکیده:
شهرستان قلعه گنج در جنوب استان کرمان، در مرز استان سیستان وبلوچستان و هرمزگان قرار دارد. نخستین فصل بررسی و شناسایی این شهرستان در سال ۱۳۹۵ ه.ش. صورت پذیرفت و درپی آن، ۶۶ محوطه و اثر که دربر گیرنده بازه های زمانی پارینه سنگی تا سده اخیر هستند، شناسایی شد؛ در پژوهش حاضر تلاش بر این است که محوطه های دوران مس وسنگ و عصر مفرغ به صورت جداگانه از لحاظ گاهنگاری و پراکندگی استقراری و پیوندهای فرهنگی با مناطق همجوار مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند. وجود شواهد گاهنگاری مطلق از این دوران در نزدیک ترین مناطق همجوار، برخلاف دوره های پیشین و سپسین، کمک شایانی به این تحلیل ها می نماید. در پژوهش حاضر، نخست، مجموع سطحی محوطه های دوران مس وسنگ و عصر مفرغ با توجه به روش تطبیقی و مقایسه ای مورد گاهنگاری قرار گرفته و همچنین پیوندهای فرهنگی آن ها با نواحی مجاور مشخص شده است. براساس گاهنگاری مقایسه ای انجام شده، محوطه های مس وسنگ به ترتیب معرف دوره های فرهنگی یحیی Va محوطوط آباد I و علی آباد در جنوب شرق ایران هستند. مطالعه سفال های سطحی به دست آمده از کلیه محوطه های عصر مفرغ نشانگر پیوندهای فرهنگی این منطقه با کناره های شرقی جازموریان (تپه بمپور)، حوضه هلیل رود (تپه کنارصندل جنوبی) و دره صوغان (تپه یحیی) است. اجزا و ساختار نمایان و مشهود محوطه های عصر مفرغ به اشکال متفاوت معماری سنگ چین در نواحی کوهستانی برخلاف تپه های واقع در دشت، مبنای مناسبی را با توجه به داده های سطحی در پیشنهاد کارکردهایی مانند: گورستان، فضاهای مسکونی و احتمالا ساختارهای مرتبط با مدیریت آب و کشاورزی برای این محوطه ها فراهم می نماید. محدوده زمانی پیشنهادی برای محوطه های این دوره با توجه به شیوه گاهنگاری مقایسه ای، اواخر هزاره چهارم تا نیمه نخست هزاره دوم قبل ازمیلاد است. محوطه های یادشده به صورت پیوسته از کوهپایه های جنوبی جازموریان تا ارتفاعات شمالی خلیج فارس گسترش می یابند که با توجه به نحوه پراکندگی شان و تعیین موقعیت راهبردی مکان قرارگیری آن ها به عنوان حدمیانی و پیونددهنده ناحیه بمپور با پس کرانه های خلیج فارس، فرضیه نقش تنگه ها و رودهای فصلی به عنوان گذرگاه و پل های ارتباطی بین دو ناحیه یادشده مطرح می شود. نتایج تحقیق حاضر، بیانگر نقش واسطه ای ناحیه مورد بررسی در پیوند فرهنگی بین نواحی شرقی جازموریان و حوضه هلیل رود در دوران مس وسنگ و عصر مفرغ است.
خلاصه ماشینی:
ش. صورتپذیرفت و درپی آن، 66 محوطه و اثر که دربر گیرندۀ بازههای زمانی پارینهسنگی تا سدۀ اخیر هستند، شناسایی شد؛ در پژوهش حاضر تلاش بر این است که محوطههای دوران مسوسنگ و عصر مفرغ بهصورت جداگانه از لحاظ گاهنگاری و پراکندگی استقراری و پیوندهای فرهنگی با مناطق همجوار مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند.
نقش ناحیۀ یادشده در ارتباطات فرهنگی با دیگر حوزهها و مراکز فرهنگی مجاور خود در دوران مسوسنگ و عصر مفرغ چگونه ارزیابی میشود؟ با توجه به موقعیت جغرافیایی ناحیۀ مورد بررسی، مدارک بهدست آمده از نواحی مجاور و همچنین معدود شواهد باستانشناسی که سابقاً از این ناحیه معرفیشده است، میتوان فرض کرد که ناحیۀ نامبرده یک نقش واسطهای بهعنوان پیونددهندۀ بین مراکز فرهنگی حوضۀ هلیلرود و شرق جازموریان و پسکرانههای شمالی خلیجفارس را داشته است.
بررسیهای باستانشناسی سرشاخههای هلیلرود (توفیقیان، 1382؛ 1383الف و ب؛ شهسواری و دوماری، 1390)، دشت اسفندقه (علیدادیسلیمانی، 1385)، حوزۀ ساردوئیه (علیدادیسلیمانی، 1383؛ دانشی، 1388)، بخش مرکزی جیرفت (آبیان، 1383)، دشت رودبار (دهقان، 1382؛ دانشی، 1391)، بررسیهای باستانشناسی هیأت مشترک ایران و آلمان در شهرستانهای جیرفت و فاریاب (سلیمانی و فلزنر، 1393 و 1397) و همچنین بررسی باستانشناسی شهرستان کهنوج و فاریاب (ریاحیان، 1387) از اینگونه تحقیقات بهشمار میروند.
در پژوهشی که درخصوص بررسی یافتههای سطحی محوطههای هزارۀ سوم قبلازمیلاد دهستان سردشت صورت گرفته است، پیوندهای فرهنگی این ناحیه با حوضۀ هلیلرود و جازموریان بهوسیلۀ مطالعات سفال و نحوۀ پراکندگی محوطهها تبیین شده است (پودات، 1389).