چکیده:
محمدزمان، نقاش عصر صفوی، در برخی از آثار خود به تقلید از آثار فرنگی و کپی برداری از آن ها پرداخته است. او هم چنین در برخی از آثار اصیل خود که مضمونی سنتی دارند، برخی از شیوه های نقاشی عصر جدید غربی را به کار گرفته است. در میان این شیوه ها، پرسپکتیو اهمیتی بسزا دارد. محمدزمان در آثار تقلیدی خود پرسپکتیو را صحیح به کار گرفته، اما در آثار اصیل او گاه پرسپکتیو به صورت صحیح و گاه نادرست انجام شده است. تا پیش از این، برخی از مفسران (هم چون کریم زاده تبریزی) بر این عقیده بوده اند که کاربرد پرسپکتیو توسط محمدزمان ناشی از نوعی نقصان و عدم آموزش های آکادمیک بوده است. در این مقاله درمقابل این نظر، این تفسیر مطرح می شود که محمدزمان در آثار اصیل خود، نه صرفا پرسپکتیوهای غلط و صحیح، بلکه پرسشی را در باب نسبت میان نگارگری سنتی ایرانی و نقاشی جدید غربی به ودیعه گذاشته است. از این رو در این مقاله با بررسی چند مورد از آثار اصیل محمدزمان، آن پرسش مورد بحث قرار می گیرد و ادعا می شود که در فقدان مباحث نظری مرتبط با نسبت میان عناصر قدیم و جدید در نقاشی، نتیجه محتوم، استیلای پرسپکتیو غربی بر نقاشی ایرانی بوده است.
خلاصه ماشینی:
از اینرو در این مقاله با بررسی چند مورد از آثار اصیل محمدزمان، آن پرسش مورد بحث قرار میگیرد و ادعا میشود که در فقدان مباحث نظری مرتبط با نسبت میان عناصر قدیم و جدید در نقاشی، نتیجۀ محتوم، استیلای پرسپکتیو غربی بر نقاشی ایرانی بوده است.
باری، بهنظر میرسد از دو وجه میتوان بر نظریۀ بلتینگ مناقشه کرد: نخست آنکه نگاه بلتینگ به جهان اسلام نگاهی همهشمول است، یعنی او جهان اسلام را همچون کلیتی یکپارچه درنظر گرفته و بهطور مثال این پرسش برایش مطرح نبوده است که آیا وضعیت در ایران تفاوتی با سایر ممالک اسلامی داشته یا نه؟ دیگر آنکه بلتینگ توضیح نداده است که چرا و چگونه در آثار هنریِ دورههای جدید برخی از سرزمینهای اسلامی نشانههایی از پرسپکتیو میبینیم؟ آنچه در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد مربوط به همین نکتۀ دوم در آثار محمدزمان است.
البته میتوان این ملاحظۀ ساده و در عینحال درست را مطرح کرد که «تأثیرپذیری» از هنر غرب منجر به ظهور پرسپکتیو در برخی از آثار این سرزمینها شده است، اما چگونه؟ آیا این امر (یعنی پرسپکتیو) در نتیجۀ مناقشات نظری و در پرتو مباحث نظری مرتبط با «هنرها» در نقاشی ایرانی شکل گرفت یا هنرمندان، بهعنوان مردان «عمل»، خود دست به آزمون و خطا در مسیر پذیرش/ انکار پرسپکتیو زدند؟ آیا این پذیرش/ انکار صرفاً نوعی آزمودن شیوههای نقاشی جدید بود یا علاوهبر آن مبتنیبر جدال میان دو متافیزیک نیز بود؟ بلتینگ در بخشی از کتاب خود، با ذکر نمونههایی از هنر هند و سایر کشورهای شرق آسیا، بهدرستی نوشته است: «شکی نیست که [در بدو امر] پرسپکتیو بهمثابۀ ابزاری در جهت استعمار [کُلُنیالیسم] عمل کرد.