چکیده:
یکی از مسائل پس از جنگ جمل، خطبه امیرمومنان (ع) در توصیف مردم بصره و توبیخشان و توصیه به ترک آنان با عبارت «الشّاخص عنکم» است که در خطبه سیزدهم نهجالبلاغه آمده است. مترجمان نهجالبلاغه معانی: وانهادن، رخت بر بستن، دوری گزیدن، بیرون رفتن، ترک کردن و بیرون رفتن از شهر را از این عبارت، فراروی محقّقان نهادهاند. امّا از آنجا که در مضامین دینی، ترک، صورتهای گوناگونی دارد از قبیل: هجرت از دارالکفر به دارالایمان همچون هجرت از مکّه به مدینه؛ رها نمودن صفات ناپسند قومی، جدا شدن اهل حقّ از اهل باطل در اجتماع، و ترک همنشینی فساق؛ این مقاله با بهرهگیری از دلایل زبانی، تاریخی و سیاقی اثبات میکند که مقصود از ترک، خروج از شهر بصره است که مخاطبان امام در جهت حفظ دین خود، ملزم به انجام آن بودهاند. امّا باید توجّه نمود که این بیان در جهت نکوهش مردم بصره نیست، بلکه در جهت بیان راهکاری است به ایشان برای برون رفت از وضع نامطلوبشان، لذا منافاتی با این امر که بعدها در میان ایشان انسانهای خوبی به وجود آید ندارد.
One of the issues after the battle of Jamal is the sermon which was
delivered by Imam Ali on describing of the people of Basra and giving
them a reprimand as well as a piece of advice on leaving the town by
saying “al Shakhes Ankom” which is presented in Nahj al Balaghah.
These meanings have been offered by translators to researchers: To
abandon, To depart, To avoid, To get out, To leave the town However,
there are various forms of leaving in religious terms such as: Migrating
from Dar al Kufr “that is the city of the infidel” to Dar al Iman “that
is the city of the faith”, like migration from Mecca to Medina, abondon
disliked ethnic traits, Separation of the right and the wrong people
in society, Leaving the companionship of turpitudes This article using
linguistic, historical and contextual evidences, proves that the purpose
of leaving is to leave the city of Basra which was obliged to do so by
the audiences in order to maintain their religion. However, it should be
noted that this sermon is not aimed at blaming the people of Basra but
at suggesting a solution to them to get out of an undesirable situation.
Therefore, there is no contradiction of the fact that there would be good
people among them later.
خلاصه ماشینی:
امّا از آنجا که در مضامین دینی، ترک، صورتهای گوناگونی دارد از قبیل: هجرت از دارالکفر به دارالایمان همچون هجرت از مکّه به مدینه؛ رها نمودن صفات ناپسند قومی، جدا شدن اهل حقّ از اهل باطل در اجتماع، و ترک همنشینی فساق؛ این مقاله با بهرهگیری از دلایل زبانی، تاریخی و سیاقی اثبات میکند که مقصود از ترک، خروج از شهر بصره است که مخاطبان امام در جهت حفظ دین خود، ملزم به انجام آن بودهاند.
3- در قسمت سوم، سخنی میگویند که دیگر صرف خبر نیست، بلکه دعوت و توصیهای است برای مردم به جهت ترک بصره، که هرکس در میان شما باشد در گرو گناه خویش است و کسی که شما را ترک کند، رحمت الهی را درک میکند.
- بیرون رفتن از شهر؛ که معنای ترک شهر و دیار آنان را میرساند، که این مقاله با بررسی توصیفات مندرج در خطبه سیزدهم «نهج البلاغه» و ادلّهی زبانی و تاریخی، روشن مینماید که مقصود امیرالمؤمنین (ع) از تشویق بر ترک بصره، ترک همنشینی با فسّاق و گناهکاران است که مستلزم خروج از بصره بوده است.
این دسته از توصیفات نیز قرینهای است که مقصود از «شخوص»، ترک بصره از باب ترک همنشینی با فاسقان است، زیرا مردم بصره به دلیل روحیهی منافقانهی خویش، انسانهای شایستهای برای همنشینی نبودند به گونهای که احتمال میرفت، که اگر کسی برای مدّتی در شهر آنان باشد تحت تأثیر اخلاق آنان قرار گرفته و به مرور زمان شبیه آنان شود.
این قسمت از توصیف مردم بصره نیز دلالت میکند مقصود از ترک بصره، ترک همنشینی با فاسقان است.