چکیده:
از شبهات مطرح در حوزۀ خداشناسی معاصر، شبهۀ خدا بهمثابۀ فرافکنی است. بر پایۀ این شبهه، خدا همان آروزها و خواستهای برآوردهنشدۀ انسان بوده که طی فرایندی موسوم به فرافکنی به بیرون افکنده شده است و سپس به خدا تبدیل میشود. در این نوشتار به شیوۀ تحلیلی – توصیفی تلاش خواهد شد که این شبهه با تکیه بر آثار خود فویرباخ و شارحان او تقریر شود و سپس با عنایت بیشتر به آرا و نظریات فیلسوفان و الهیدانان مسلمان مورد نقادی قرار گیرد. بر پایۀ این نوشتار، اموری مانند تفاوت بین فرافکنی فویرباخ و فرافکنی روانشناسان، عدم اثبات نظریه، انسانگرایی افراطی، الحاد انسانشناختی و عدم کارایی توجیهات کارکردگرایانه، برخی از اشکالهایی هستند که بر این دیدگاه وارد است.
One of the outstanding doubts in the contemporary theology is the depiction of God as a projected image. According to this doubt, God is the same as the unfulfilled human desires and wants that go through a projection process, and then are turned into God. This descriptive-analytical study aims to explain this doubt based on the works of Feuerbach and the commentators of his works, and then criticize it relying mostly on the opinions of Muslim philosophers and theologians. It is suggested in this article that issues such as the difference in the way projection is conceptualized by Feuerbach and psychologists, the non-confirmation of this theory, its extreme humanistic basis, the anthropological atheism, and the ineffectiveness of some functionalist justifications are among the problems with this viewpoint.
خلاصه ماشینی:
از منظـر شـلايرماخر ديـن از مقولـۀ احسـاس بـوده و احسـاس وابستگي به امر مطلق است ؛ از نظر هگل رويکرد شلايرماخر بسيار خطرناک خواهـد بـود؛ چرا که دين را از حوزة واقعيت ها خارج و به محدودة اعتباريات و امور ذهني وارد مي کند؛ اما فويرباخ برخلاف استاد خود باور دارد که ديـدگاه شـلايرماخر کـاملا درسـت اسـت و شلايرماخر آنچه را که دربارة دين مي بايست مي گفت گفته است ؛ اگرچه که وي نيز به دليل برخي محدوديت هايي که براي خود قائل بود، نتوانست تبعات ديدگاه خود را بيان کنـد.
بنابراين ، کارکرد نظريۀ فرافکني فويرباخ همان گونه که ديگران نيز تصريح کرده اند،١ تبيين وجود خداوند بر پايۀ احساس است و نه نفي آن ؛ اگرچه در آخرين تحليل ، اين نظريه همانند نظريۀ شلايرماخر، به نفي خداونـد نيـز مـيانجامـد ( ,Anderson ١٩٤ :٢٠٠١).
نفـي صفت الحاد خفي محسوب ميشود؛ چرا که به ظاهر خدا را رد نکرده ؛ بلکه فقط صـفات او را رد کرده است ؛ اما از آنجا که تحقق موجودي بدون صفت امکان پـذير نيسـت ؛ در نتيجـه اين مطلب که خداوند موصوف صفات قرار نميگيرد، به ايـن نتيجـه منتهـي مـيشـود کـه خداوند وجود ندارد (٣٧ :١٩٨٩ ,Feuerbach).
Paul McLaughlin, Bakunin and Feuerbach: On Religion, Philosophy, and Naturalism available at: http://www.
Paul McLaughlin, Bakunin and Feuerbach: On Religion, Philosophy, and Naturalism available at: http://www.
Paul McLaughlin, Bakunin and Feuerbach: On Religion, Philosophy, and Naturalism available at: http://www.
انسان گرايي لجام گسيخته اگر نظريۀ فرافکني را بپذيريم و بر پايۀ آن بگوييم اين انسان اسـت کـه خـدا را بـه وجـود آورده است ، لازم مي آيد همان گونه که خود فويرباخ نيز اعتراف کرده است انسـان مقيـاس همه چيز باشد (٣٨ :١٩٨٩ ,Feuerbach).