چکیده:
بحث در خصوص رابطه دین و دولت یا دین و سیاست در دوران معاصر بیش از هر دوره دیگری بویژه در ارتباط با دین اسلام مطرح شده است. این در حالی است که مسلمانان در بخش اعظم دورانهای تاریخی پس از صدر اسلام، دارای دولتهایی دینی بودهاند که یا با وصف اسلامی متصف میشدهاند یا خود را به اسلام منتسب میکردهاند. با این حال، وجود و استمرار دولتهایی با عناوین یا ظواهر اسلامی در جغرافیای دنیای اسلام و در طول تاریخ جوامع اسلامی، هرگز نه از دید مسلمانان و نه از منظر اندیشمندان اسلامی به معنای این نبوده است که این دولتها مصداق عینی تام و تمامی از "دولت در اسلام" بودهاند. به همین لحاظ، همواره این ضرورت احساس شده است تا دولتهای مسلمانان در طول تاریخ، بعنوان یک امر واقع، با دولت در اسلام، بعنوان یک حقیقت، مورد مقایسه و بررسی تحلیلی – تطبیقی قرار داده شوند تا میزان انطباق یا انحراف این دولتها از دولت معیار اسلامی مشخص شود. در این راستا، مقاله حاضرضمن بررسی و تحلیل کتاب "تاریخ تحول دولت در اسلام" و طرح مباحثی بنیانی در زمینه مبانی، اهداف و عملکردهای دولت پیامبر اسلام، بعنوان دولت معیار اسلامی، تلاش بعمل میآورد تا میزان موفقیت اثر مذکور را دردستیابی به هدف مورد نظر آن، مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد.
Discussions about the relationship between religion and state or religion and politics in the contemporary era have been discussed more than in any other period, especially in relation to the religion of Islam. However, Muslims in most post-Islamic historical periods have had religious states that were either characterized by Islamic descriptions or attributed themselves to Islam. However, the existence and continuity of states with Islamic titles or appearances in the geography of the Islamic world and throughout the history of Islamic societies have never meant that these states are real and complete examples of “State in Islam”. Therefore, it has always been felt that Muslim states throughout history, as a matter of fact, should be compared with the state in Islam, as a truth, to be compared to the extent to which these states have adapted or deviated from the Islamic standard state. In this regard, the present article, while reviewing and analyzing the book “History of State Transformation in Islam” and raising fundamental issues in the field of principles, goals, and functions of the state of the Prophet of Islam, as a standard Islamic state, tries to evaluate the success of the work in achieving its intended purpose.
خلاصه ماشینی:
به همین علت، همواره این ضرورت احساس شده است که اندیشمندانی به مطالعه و شناسایی مبانی و اصول نظری نظام سیاسی اسلام در قرآن و سنت نبوی بپردازند و ضمن مطالعة مبانی، ساختارها، رویکردها، و اهداف دولت پیامبر، شاخصهایی عینی را بهعنوان دولت مطلوب اسلام فراهم آورند تا در مرحلة بعد بتوان با استناد به این شاخصها به قضاوت و داوری دربارة ماهیت و عملکرد دولتهای تأسیسشده در طول تاریخ جوامع اسلامی پرداخت و نسبت آنها را با دولت معیار و مطلوب اسلام سنجید.
درواقع هر اثری در این حوزه باید ضمن تبیین بنیانهای مشروعیت دولت در اسلام و مبانی حاکمیت در اندیشة سیاسی اسلام به مقایسة آنها با این بنیانها و مبانی در دولتهای غیردینی نیز بپردازد؛ برای مثال، وقتی اساساً دربارة مبانی مشروعیت دولت در اسلام یا در دولت نبوی بحث نشده است، چگونه میتوان از مبنای مشروعیت در دولتهای بعدی در دنیای اسلام، و بهویژه در دولت اموی (همان: 230-240)، سخن گفت؟ آنچه مسلم است اینکه دولت دینی پیامبر در مدینه براساس معیارهای اعتقادی و ارزشی چون توحید، عدالت، حریت انسانها، تقویت هنجارهای انسانی و ایمانی، تلاش بهمنظور محو ارزشهای جاهلی و قبیلهای، و جلب رضایت عمومی استوار بود و لذا میتوان با مبنا قراردادن این معیارها به ارزیابی و مقایسة دورههای بعد دولتهای اسلامی پرداخت.