چکیده:
این پژوهش درصدد است با رویکرد انسانشناسی و در تناظر با دوگانه «طبیعت و فرهنگ» در نظریههای غربی با دوگانه «طبیعت و فطرت»، بازتاب فطرت را در نظریه فرهنگی آیتالله جوادی آملی نشان دهد. تحلیل آراء ایشان روشن کرد که فرهنگ، تجلی تواناییهای انسان در حیات فردی و اجتماعی است. تواناییهای انسان نیز در دو حوزه وجودی انسان، یعنی طبیعت و فطرت بروز پیدا میکند و حاکمیت هر یک از این دو قوای وجودی، فرهنگ متناسب با خود را شکل میدهد. تجلی طبیعتِ انسان در حیات فردی و اجتماعی، فرهنگِ «مستور و مُتدانی» را شکل میدهد و تجلی فطرت نیز فرهنگ «مشهور و فرهنگ متعالی» را به وجود میآورد. فرهنگ مطلوب از نظر ایشان فرهنگی است که بازتاب فطرت باشد. بر همین اساس فرهنگ فطری دارای ویژگیهایی همچون ساختهای الهی، تکوینی- اعتباری، حقیقتگرایی، وحدتگرایی، تکثرپذیری، شکوفاپذیری، جهانی و زنگارپذیر است.
This study aims to show the reflection of fitra in the cultural theory of Ayatollah Javadi Amoli with an anthropological approach and in relation to the duality of "nature and culture" in Western theories with the duality of "nature and fitra". The analysis of his views made it clear that culture is the manifestation of human abilities in individual and social life. Human abilities are also shown in two areas of human existence, namely nature and fitra, and the rule of each of these two existential forces forms a culture appropriate to itself. The manifestation of human nature in individual and social life forms the culture of Mastur or Mutedani (covered or mutually approaching) and the manifestation of nature creates the famous culture and transcendental culture. In this regard, fitra culture has divine-made, formative-credit, realistic, unified, pluralist, flourishing, universal, and rusty characteristics.
خلاصه ماشینی:
بر اساس تعريفي که از ديدگاه آيت اٰلله جوادي دربـاره فرهنـگ ارائـه شـد، مي تـوان گفت که فرهنگ مطلوب و متعالي از ديدگاه ايشان فرهنگي است که بـر مبنـاي فطـرت انسان ها شکل بگيرد، نه طبيعت آنها؛ زيرا انسان حقيقتي است که در مقام علم و عمل بـا فطرت زندگي مي کند و گزارش هاي علمي و گرايش هاي عملي نهفته در درون انسان ها جهــت گيري خاصــي را بــه فرهنــگ و رفتــار مي دهــد.
به عبارت ديگر، در انديشه آيت اٰلله جوادي ، انسان که ترکيبي از طبيعت و فطرت اسـت ، چنـان چـه بينش ها و گرايش هـاي نهفتـه در وجـودش حـاکم شـود، فرهنگـي کـه شـکل مي گيـرد فرهنگ فطرت مدارانه خواهد بود، در غير اين صورت فرهنگ مستور يـا متـداني در هـر دو بعد انساني شکل خواهد گرفت .
همچنـين ايـن فرهنـگ همـان فرهنـگ متعـالي است که با حاکميت عقل بر قواي ادراکي مثل حس و خيـال و وهـم و قـواي تحريکـي مثل شهوت و غضب شکل مي گيرد (جوادي آملي ، ١٣٨٤الف ، ص١٢١) و چون قوه حاکمـه بـر انسان ، عقل است ، فرهنگ نيـز عاقلانـه و الهـي خواهـد بـود؛ بنـابراين هرچنـد انسـان در زمان ها و مکان هاي مختلف با امکانات متفاوت زندگي مي کند اما مي توان در هر زمـاني فرهنگ متعالي داشت و فطرت را که «فطرت اٰلله » است با تکيه بر دين و عقل بر طبيعت و اومانيسم مقدم داشت .