چکیده:
عرفان نظری یکی از علوم نوخاسته در حوزه تمدن اسلامی است. یکی از ارکان نظام جهان شناسی و انسان شناسی عرفان نظری، مساله ولایت و انسان کامل است که با گذر از اندیشه عارفان نامدار شیعی با تقریری عمیق تر و دقیق تر در مساله ولایت باطنی، انسان کامل و مصادیق آن روبرو گردید. سید حیدر آملی با شهامت و شجاعت و به نحو مستدل، خلط های مصداقی و خطاهای نظری عارفان را در این حوزه به آنها گوشزد نموده و با تاسی به آموزه های شیعی، تبیینی نو در این زمینه پدید آورد. سئوال این نوشته این است که آیا می توان آنچه را سید در مقابل جریان رایج عرفانی ابراز کرده براهین متناسب با مباحث عرفان نظری به حساب آورد؟ در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی عملکرد او را در استنباط، تبیین، استدلال و دفاع از این آموزه شیعی مورد بررسی قرار داده و نشان داده ایم که چگونه او با اتصال معارف عرفانی به سرچشمه حقیقی خود در مساله ولایت به تحول و تکامل عرفان در این حوزه کمک نموده ، خلائی را که در این زمینه در اندیشه عارفان وجود داشت تکمیل کرده و به اقامه استدلالهایی متناسب با فضای عرفان نظری پرداخته است.
The theoretical mysticism is one of the newly emerged sciences in the sphere of the Islamic civilization. Among the pillars of the cosmology and anthropology systems in theoretical mysticism are the ideas of Wilaya (literally: guardianship) and Perfect Man. These ideas passed through the well-known Shi’a mystics’ thought, and encountered a deeper and more precise reading of esoteric Wilaya, the perfect man and its instances. Sayyid Heydar Amoli noted the mystics’ errors in theory and instances in this sphere in a brave and rational manner, and resorted to the Shi’a doctrines to create a new explanation in this regard. The main question in this study is as follows: “Can we consider what Sayyid Heydar has expressed in facing with the common mystical trend as arguments in line with the discussions of theoretical mysticism?” In the present article, we used a descriptive-analytical method to study his performance in inferring, explaining, and defending this Shi’i doctrine to show how he connected the mystical teachings to its true origin in issues pertaining to Wilaya, and assisted an evolution and perfection of mysticism in that sphere, removed the related gap in mystical thought, and presented proper arguments in theoretical mysticism.
خلاصه ماشینی:
اگرچه برخی از بزرگان پس از تحلیل و بررسی معانی مولی، معنای جامع در این ماده را «اولی بالشیء» معرفی کردهاند (امینی، 1416، ج1، ص641)، به نظر میرسد آنچه به عنوان معنای محوری درباره ولایت میتوان ذکر کرد، همان قرب و نزدیکی و رفع حجاب باشد و بیشتر معانی دیگر از لوازم و آثار این معنا به شمار میروند: «اصل در معنای ولایت برداشته شدن واسطه است كه بین دو چیز حایل شده، به گونهای كه بین آن دو چیز غیر آنها باقی نماند».
(کربلایی، بیتا، ج1، ص30) ختم به معنای حقیقت کامل و جامع که به حسب باطن، واسطه ظهور سایر اسماء و اسم کلی حاکم بر اسماء الهی است، انقطاع ندارد؛ چنانکه مظهر این اسم در مرتبه ظهور ولایت و نبوت تعریفی، ابدی و سرمدی است و انقطاع ندارد؛ گرچه در مظهر نبوت تشریعی، ظهور طبیعی و موقت در سلسله زمان دارد؛ لذا نبوت تعریفی نیز از جهت اتحاد باطنی با ولایت انقطاع ندارد: «أنّ النبوّه التعریفیه هی الإنباء عن المعارف الإلهیه ...
سید در آثار خود چون شرح فصوص الحکم و تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، به روش تحلیلی و با دو رویکرد سلبی و اثباتی، آشکارا امیرالمؤمنین7 را ختم ولایت مطلقه و حضرت مهدی را خاتم ولایت مقیده دانسته است: خاتم اولیا وارث خاتمالانبیاست و حسنهای از حسنات اوست و هر عاقلی میداند که همانا این مقام، سزاوار کسی نیست مگر امیرالمؤمنین7؛ زیرا او نفس و جانشین و حسنهای از حسنات اوست.
سیدحیدر با اقامه این ادله که برخی از آنها مشترک میان منابع سنی و شیعه است، این اتحاد و یگانگی را برای امیرالمؤمنین به عنوان خاتم ولایت مطلقه اثبات نموده است.