چکیده:
امروزه دیپلماسی عمومی بعنوان مکمل دیپلماسی رسمی تحت تاثیر فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی به ابزار مهمی در تحقق اهداف سیاست خارجی کشورها تبدیل شده است و بالطبع جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به ظرفیتهای بالقوه فرهنگی، مذهبی و سیاسی در تلاش است از این ابزار در تحقق اصول و اهداف خود در عرصه بینالمللی استفاده نماید. پرسش پژوهش این است که آیا جمهوری اسلامی ایران با توجه به ظرفیتهای بالقوه فرهنگی، مذهبی و سیاسی توانسته است در دیپلماسی عمومی خود موفق عمل نماید؟ پاسخ این است که جمهوری اسلامی در عرصههای ساختاری، نهادی و مدیریتی و رویکردی در زمینه دیپلماسی عمومی دچار ضعف است و بر همین اساس نتوانسته است در زمینه مذکور آن طور که شایسته است عمل نماید.
Today, public diplomacy, as a complement to formal diplomacy, has become an important tool in the realization of foreign policy goals through the use of modern information and communication technologies, and the Islamic Republic of Iran is also given its potential cultural, religious and political capabilities tries to take advantage of this instrument to realize its principles and objectives in the international arena. The question of this research is whether the Islamic Republic of Iran, given its potential cultural, religious, and political capabilities, has been successful in its public diplomacy? It is also mentioned in the response that the Islamic Republic is weak in a structural, institutional and managerial context of public diplomacy and, accordingly, has failed to act in the field of public diplomacy as it deserves.
خلاصه ماشینی:
آسيب شناسي ساختاري ديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي ايران جواد خادم زاده ١ - جهانبخش ايزدي ٢ - عليرضا سلطاني 3 دريافت : ١٣٩٧/١٢/١٢- پذيرش : ١٣٩٨/١٠/٢١ چکيده امروزه ديپلماسيعموميبعنوان مکمل ديپلماسيرسميتحت تاثيرفناوريهـاينـوين اطلاعاتيوارتباطاتيبه ابزارمهميدرتحقق اهداف سياست خارجيکشورهاتبديل شده است وبالطبع جمهورياسلاميايران نيزباتوجه به ظرفيت هايبالقوه فرهنگـي،مـذهبيو سياسيدرتلاش است ازاين ابزاردرتحقق اصـول واهـداف خـوددرعرصـه بـين المللـي استفاده نمايد.
پژوهش پيش روضمن توجه به مباحث مطرح شده درپژوهش هايانجام شده ،ازچند لحاظ باپژوهش هايقبليتفاوت دارد،اول اينکه اين پژوهش بيشتربرساختارورويکردو مديريت بخش ديپلماسيعموميتاکيدکرده وبه بررسينقاط ضعف آن هاميپردازد؛دوم اينکه دربررسيآسيب هايساختاريديپلماسيعموميجمهورياسلامي،ازمباحث تئوري سازمان هاوسياستگذاريبرايکشف علل ضعف آسيب هااستفاده شده است ؛سوم اينکه با توجه گسترش فناوريهاي ارتباطاتي واطلاعاتي وگسترش مولفه اي جديد درعرصه ديپلماسيعمومي،اين پژوهش درصدداست تابه عملکردجمهورياسلاميدربرخيازاين مولفه هابپردازدوچهارم اينکه درپايان سعيشده است باتحقيق ميدانينظرات محققان و انديشمندان رادرخصوص آسيب شناسي عملکردديپلماسي عمومي جمهوري اسلامي ايران مطرح شود.
ثانياً، آسيب ديگردراين زمينه ،عدم گذاربه سطح نهاديدرباره ديپلماسيعمومياست درشرايط فعلي،عمده فعاليت هايجمهورياسلاميايران درعرصه عموميتوسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي سازماندهي وتعقيب ميشودووزارت خارجه نقش مکمل دارد،در صورتيکه ميبايست عکس آن صادق باشد؛ثالثاً،خلأفقدان يک مرکزديپلماسيعمومي درحوزه نهاديبه گونه باورپذيريمشاهده ميشود،کارويژه اين نهادآن است که ميتوانداز آسيب هايينظيرتغييرمکررسياست هاومسئوليت هاودرنتيجه نيمه کاره رهاشدن برنامه هاو کم تأثيرشدن آنهاجلوگيرينمايد(ايزدي،١٣٩٢:٣٣).
براساس برنامه ششم توسعه نيزدولت موظف به بهره برداري ازديپلماسي عمومي و روش هاوابزارهاينوين وکارآمداطلاع رسانيدرگستره فرامرزيبرايتبيين ديدگاه هاي جمهورياسلاميايران درابعادگفتمانيومعناييوارتقايجايگاه ايران درافکارعمومي جهان شده است .