چکیده:
قزّاقها ریشهدارترین ملّت و صاحب بزرگترین سرزمین در میان ترکهای معاصر هستند. زبان قزّاقی همانند زبانهای قرقیزی، تاتاری و باشقیری به شاخة قبچاقی از گروه زبانهای ترکی مرکزی یا اورال- التای تعلق دارد و جزو گروه فرعی قبچاق- نوقای و با ترکی قرقیز وجوه مشترک زیادی دارد. زبانهایی که با زبان قزّاقی پیوند و قرابت دارند یکی زبان نوقای و دیگری قاراقالپاق میباشد. تنوع گویشهای مردمی زبان قزاقی خیلی اندک است. شاهنامۀ فردوسی بر ادبیات همه کشورها و ملل، از جمله ادبیات قزاقی تأثیر گذاشته است. تاثیر شاهنامه بر شاعران و نویسندگان قزاقی در دو بخش قابل بررسی است؛ برخی از آنان به مضامین شاهنامه توجه کرده اند و برخی دیگر، داستانها و شکل آنها را تقلید کرده و به سرودن رستمنامهها و شاهنامه های منثور پرداختهاند؛ زیرا شجاعت قهرمانان شاهنامه به آثار حماسی و سنتهای شعری مردم قزاق شباهـت دارد؛ از اینرو حکایتهای روایی و مکتوب شاهنامه در میان قزاقها از شهرت بالایی برخوردار است. این پژوهش میکوشد تا به بررسی ارتباط و تأثیر شاهنامۀ فردوسی بر ادبیات قزاقی از طریق معرفی چند تن از شاعران و نویسندگان قزاقی که به شاهنامه علاقه داشته اند بپردازد. مقاله به روش تحلیلی – توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای نوشته شده است.
Ferdowsi literature on other countries, including Kazakh literature has influenced; Kazakh epic wish to have to pay. Kazakh poets and writers of the Shahnameh is considered in two parts; Some of them were given some epic themes, stories, and they mimic the shape and added new stuff and writing of prose epic, and have Rostmnamh; The courage of the heroes of the epic resembles the epic and poetic traditions of Kazakh people is so epic written narrative and anecdotes high reputation among the Cossacks. Comparison of the Kazakh epic tales of heroic and epic can be concluded that many of the events and personalities as well as their epic Kazakh literature. Cossack hero, Lpamys, like Rustam fought to preserve their land to rise. The epic Shahnameh and Lpamys writing literary masterpieces, spur national pride of the country to keep the enemies.
خلاصه ماشینی:
تاثير شاهنامه بر شاعران و نويسندگان قزاقي در دو بخش قابل بررسي است ؛ برخي از آنان به مضامين شاهنامه توجه داشتند و برخي ديگر، داستان ها و شکل آن ها را تقليد و به سرودن رستم نامه ها و شاهنامه هاي منثور پرداخته اند؛ زيرا شجاعت قهرمانان شاهنامه به آثار حماسي و سنت هاي شعري مردم قزاق شباهـت دارد؛ از اين رو حکايت هاي روايي و مکتوب شاهنامه در ميان قزاق ها از شهرت بالايي برخوردار است .
هم چنين وجود نقالها و عاشق هاي (عاشيق ) محلـي کـه به زبان قزاقي، آقين ، ژيراو و ژيرشي ناميـده مـيشـوند، در ادبيـات قزاقـي حـائز اهميت است که اين افراد، داستانهاي قهرماني (مثل شاهنامه ) را بـه طـور شـفاهي همراه با شعرسرايي، سازنوازي و آوازخواني براي مردم ميخواندند کـه از جملـه آنان ميتوان به جامبول جابايف و شاگرد وي کنن ازيربايف اشاره کرد.
(صفا، ١٣٧٤ :٢٦) همان طور که مي دانيم موضوع شاهنامه ، تاريخ ايران قـديم ، از آغـاز تـا انقـراض حکومت ساساني به دست اعراب است که طي سه دورة متمـايز آورده شـده اسـت : الف - دورة اساطيري ب - دورة پهلواني پ - دوره تاريخي شعرا و نويسندگان قزاقي بيشتر تحت تأثير قسمت پهلواني شاهنامه قرار گرفته و داستان هاي پهلواني شاهنامه را به زبان قزاقي ترجمه و يا بازگو کرده اند.
اين آثار بيشتر به صـورت شـفاهي بـود و داستان هايي که براساس سوژه هاي شرقي به وجود آمده بود، بـه بخشـي از ادبيـات قزاق تبديل شد.