چکیده:
هدف پژوهش حاضر، نقد کتاب «برنامه درسی در دوره متوسطه» است. لذا از ترکیبی از روشهای مرور انتقادی کتاب، کاوشگری فلسفی انتقادی و نقادی آموزشی استفاده شد. موردمطالعه کتاب مذکور، تألیف فرجالهی و طالبی است که توسط انتشارات دانشگاه پیام نور در سال 1393 منتشر شد. ابزار نقد اثر مذکور چکلیست نقد کتب درسی دانشگاهی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی است. برای تحلیل اطلاعات نیز از تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. براساس یافتهها، نقاط قوت کتاب شامل جامعیت صوری، حروفنگاری، کیفیت چاپ و صحافی، سازواری با مبانی و اصول دینی و اسلامی، بکارگیری ابزارهای علمی و معادلسازی و کاربرد اصطلاحات تخصصی است. کاستیهای اثر نیز عبارتند از: طرح جلد نامناسب، نیاز به ویراستاری علمی و ادبی، نظم و انسجام کلی و درونفصلی نامناسب، ابهام در منابع، نداشتن تحلیل علمی، نداشتن نوآوری و جدید نبودن محتوا، سازوار نبودن محتوای اثر با مبانی و پیشفرضهای حوزه معرفتی «برنامه درسی» و عدمپوشش سرفصلهای مصوّب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.
The purpose of this study is to criticize the book entitled “Curriculum in Secondary School”. Therefore, a combination of a critical book review, critical philosophical inquiry, and critical educational criticism methods was used. The case of this study was the book written by Farajollahi and Talebi and published in 2014 by the Payam Noor University Press. The tool of criticism of the mentioned book is a checklist (form) of The Iranian Council for Reviewing Books and Texts the Humanities. Qualitative content analysis was also used for data analysis. According to the findings, the strengths of the book include apparent comprehensiveness, typography, the quality of printing and binding, the content congruence with the principles and Foundations of religion and Islam, the use of scientific tools, and equivalence and application of specialized terms. Shortcomings of this book include: Inappropriate cover design, need for scientific and literary editing, inappropriate overall and intra-section coherence, resource ambiguity, lack of scientific analysis, no innovation and no new content, the inconsistency of book’s content with the foundations and presuppositions of the curriculum area and non-Coverage of the approved syllabus of Ministry of Science, Research and Technology.
خلاصه ماشینی:
ـ نكتۀ دوم اينكه هر كتابي را نميتوان بهمنظور كتاب درسي دانشگاهي در نظر گرفت، حتي اگر براي برنامۀ درسي خاصی تدوين شده باشد؛ زيرا بررسيها نشان ميدهد که كتابهاي دانشگاهي بهطور اعم و كتابهاي دانشگاهي حوزۀ علوم تربيتي بهطور اخص، با مزايايي چون روانی، روشنی و قابلفهمبودن، رعايت قواعد ويرايشي و نگارشي، تناسب حجم آثار با تعداد واحدهاي درسي، معادلسازي مناسب و استفاده از اصطلاحات تخصصي، جامعيت آثار، تناسب آثار با اهداف دروس و عنوان و فهرست آنها، نظم منطقي و انسجام مطالب و كاستيهاي مختلفي مانند نامناسببودن طرح روي جلد، صحافي، و كيفيت چاپ، عدم استفاده از ابزارهاي علمي، عدم تطابق با سرفصلهاي شوراي عالي برنامهريزي، نداشتن نوآوري، روزآمدنبودن اطلاعات و دادهها، و عدم طرح سؤال يا افق جديد مواجهاند (حسینی و مطور 1391).
2. روششناسي دربارۀ نقد كتاب روشهاي مختلفي مانند مرور انتقادي كتاب (book review)، کاوشگري فلسفي انتقادي (critical philosophical inquiry)، و نقادي آموزشي (educational criticism) وجود دارد.
دربارۀ انواع برنامۀ درسي ديدگاههاي مختلفي مانند گودلد (سيلور و دیگران 1376)، زايس (مهرمحمدي و دیگران 1387)، آيزنر (Eisner) و کيوبان (Cuban) (Joseph 2011)، ويلسون (Wilson 2005)، مككرنان (McKernan 2008)، و پنر ـ ويليامز (Penner-Williams 2010) وجود دارد كه ميتوان آنها را شامل برنامۀ درسي رسمي (قصدشده، اجراشده، آزمونشده، و كسب شده)، برنامۀ درسي پنهان، برنامۀ درسي مغفول، و فوقبرنامههاي درسي در نظر گرفت (حسيني 1393)؛ ـ در تيتر فرعي عناصر برنامۀ درسي به برنامۀ درسي موضوعمحور، دانشآموزمحور، و جامعهمحور اشاره شده است كه عناصر برنامۀ درسي نيستند؛ بلكه ديدگاهها يا رويكردهاي برنامۀ درسياند كه ناقص و نادرست آورده شدهاند.