چکیده:
یکی از جنبههای مهم روابط صفویان و عثمانی در کنار حالت دشمنی و ستیزهجویانه، روابط مسالمتآمیز بود که از آن به صلحطلبی یا صلحدوستی نیز تعبیر میشود. در اندیشه سیاست خارجی صفویان، صلح بر جنگ مقدم بود و سیاست نظامی، مبتنی بر ضرورتهایی بود که رخ میداد. هدف اصلی مقاله حاضر، بررسی سیاست صلحطلبی صفویان در سده دهم هجری/شانزدهم میلادی دربرابر دولت عثمانی و علل آن، با تکیه بر متن مکاتبات و معاهدات سیاسی طرفین و نقش مذهب بر این سیاست است که بهروش توصیفی ـ تحلیلی انجام شدهاست. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که دولت صفوی بهعنوان یک دولت اسلامی با ایدئولوژیشیعی، مبنای روابط خارجی خود را با همسایگان (بهویژه دولت عثمانی) براساس اصل صلح و همزیستی مسالمتآمیز و نیز پایبندی به قراردادها و پیمانهای منعقده با آنها گذاشت و تا زمانی که ضرورت نداشت به جنگ مبادرت نمیورزید. این سیاست صلح-دوستی صفویان، متأثر از آموزههای دینی در ضرورت رابطه صلح و دوستی میان مسلمانان و وفایبه عهد و پیمان بود و البته واقعیتهای پیرامونی و توان و امکانات موجود آنها در اتخاذ این رویکرد مؤثر بودهاست.
خلاصه ماشینی:
در سده دهم هجري/شانزدهم ميلادي، با وجود جنگ هاي متعددي که بين صفويه و همسايگان ، به ويژه دولت هاي عثماني و اوزبکان رخ داد و صفويان براي حفظ جغرافياي سياسي قلمرو خويش ، در عرصه تکاپوهاي نظامي وارد مي شدند، اما به سياست گرايش به صلح و رابطه مسالمت آميز و حسن هم جواري نيز به عنوان يک راهبرد دفاعي توجه داشتند.
او در اين نامه ها، راه ديگري را جز جنگ مطرح نکرده و حتي شاه اسماعيل را به حمله نظامي و تصرف ايران تهديد کرده است و گفته که دود از دودمان او برخواهد آورد (براي آگاهي از متن نامه ها، نک : فريدون بيگ ، ١٢٧٤: ١/ ٣٧٩- ٣٨٦؛ نوايي، ١٣٦٨ الف : ١٤٣- ١٧٤؛ ثابتيان ، ١٣٤٣: ٩٩- ١١٤؛ مؤيدثابتي، ١٣٤٦: ٤٢٢-٤٢٤، ٤٢٦-٤٢٨).
(377 -374 شاه اسماعيل يکم تلاش زيادي کرد تا از طريق مکاتبه و اعزام هيئت به عثماني از بروز جنگ جلوگيري کند؛ اما سلطان سليم با اتخاذ سياست خشن نسبت به شاه اسماعيل ، پس از کشتار شيعيان قلمرو خويش (بدليسي، سليم نامه ، برگ ٦٨ ب ؛ اوزون چارشلي، ١٣٧٠: ٢٩٣/٢) و گرفتن فتاوي مفتيان عثماني (٢٦)، به جنگ صفويه آمد و در چالدران (در سال ٩٢٠ ق /١٥١٤ م ) سپاه قزلباش را شکست داد و وارد تبريز شد (منشي قزويني، ١٣٧٨: ١٣٤-١٣٥).