چکیده:
مطالعهی دین از منظر انسانشناسی از مهمترین چشماندازهایی به شمار میآید که در عصر کنونی با اقبال فراوانی روبهرو شده است. دین همواره به مثابهی یکی از ارکان زندگی انسان، از منظرها و دیدگاههای گوناگونی مورد ارزیابی، تجزبه و تحلیل قرار گرفته است. در این میان، اندیمشندان زیادی در حوزههای مختلف مانند:الهیات، فلسفه، جامعهشناسی و انسانشناسی به ابعاد دین از منظرهای گوناگون پرداختهاند. از طرفی اندیشههای بزرگان انسانشناسی همچون: ابن خلدون و ابوریحان بیرونی، و از دیگر سو اندیشه کسانی مانند کلیفورد گیرتز (مهمترین انسانشناس عصر حاضر) در شکلگیری و بسط و توسعه انسانشناسی دین نقش آفریدهاند. مقاله حاضر به دنبال این است تا اندیشههای دینشناسانهی ابوریحان بیرونی و کلیفورد گیرتز را با محوریت قرار دادن رویکردشان نسبت به دین مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. در این مسیر ضمن پرداختن به این موضوع، به مسائلی نظیر تعریف دین، خاستگاه دین، نقش یا رویکرد دین از دیدگاه این دو اندیشمند پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
کليفورد گيرتز يکي از برجسته ترين انسان شناسان فرهنگي معاصر آمريکا، خود به طور مستقيم به مطالعه ي ميداني در ميان مردمان مراکش ، بالي، جاوه و اندونزي پرداخت و سپس ديدگاه هاي اصلي خود در زمينه ي دين را در مقاله اي تحت عنوان «دين به مثابه ي يک نظام فرهنگي» و کتاب اسلام در کانون مشاهده عرضه کرد.
بيروني معتقد است :«نزديک ترين ابزار و منبع براي دستيابي به آنچه از من خواسته اند، شناخت اخبار ملت هاي گذشته و تاريخ ملت هاي پيشين است ؛ زيرا بيشتر امور يادشده ، آداب و رسوم ، تحولات و مقررات به جاي مانده از آنان است و با استدلال عقلي و قياس به امور مشاهد و محسوس نميتوان به آن دست يافت ، مگر آنکه از پيروان کتب آسماني و رهبران فرق و مذاهب و صاحب نظران ، که اين گونه تاريخ ها مورد استفاده و عمل آنان است پيروي کنيم و آن را مبناي تحقيق قرار دهيم و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زيان آور، مانند آنچه بدان معتاد شده ، تعصب ، انگيزه غلبه بر ديگران ، پيروي از هوا و رياست طلبي که سبب هلاک بسياري از مردم و مانع ديدار حق و حقيقت است پاک ساختيم ، آراء و گفته هاي ايشان را در اثبات اين مقصود با هم بسنجيم » (بيروني، ١٣٦٣: ١١٧)، بيروني در عبارات فوق هم از نامناسب بودن روش «قياس » در انسان شناسي سخن گفته است و هم با کاربردن عبارت «پاک ساختن ديد و نگاه » توجه آگاهانه و انتقادي و آسيب شناختي خود به مشاهده ميداني را بيان کرده است .