چکیده:
در میان عوامل مختلفی که در ظهور فمینیسم نقش داشتهاند، مسیحیت مهمترین نقش را
ایفا کرده است. نظام الهیات مسیحی دارای ماهیتی کاملا جنسیتی است و نگرش منفی به
زن را القاء میکند. شاهد این مدعا، آموزههای الاهیات مسیحی و به طور خاص
آموزههای مربوط به زنان است که در آراء و اندیشههای فلاسفه، متکلمان و متألهان
مسیحی و آباء کلیسا به طور برجسته و بارزی نمودار است. این نوشتار در راستای بحث از
خاستگاه اصلی جنبش زنان، پس از بررسی آراء اندیشمندان مسیحی قرون اولیه و میانه در
شمارة پیشین نوشتار، به بررسی اهم مواضع و رویکردهای تبعیضآمیز جنسیتی متفکرین
مسیحی از دوره رنسانس تا عصر حاضر میپردازد. بررسی این مواضع، عمق کینهورزی
مسیحیت با جنس مونث را آشکار کرده و نشان خواهد داد که فمینیسم مواجهة طبیعی زن
غربی با آموزههای زن ستیز مسیحیت است.
Among the different causes that played a role in the emergence of feminism Christianity played the most important part. Christian theological system has a totally gender-based nature and instills a negative attitude towards women. The proofs for this claim come from the Christian theological teachings and، in particular، the teachings related to women that are explicitly stated in the ideas and thoughts of Christian philosophers، theologians and church authorities. After presenting the ideas of Christian thinkers in the early and middles ages in the previous issue، this paper evaluates the basic discriminating gender stances and approaches of Christian thinkers from the Renaissance to the present time. The evaluation of these stances shows the depth of the animosity of Christianity towards the female sex and clarifies how feminism is the natural result of Western women’s confrontation with anti-women Christian teachings.
خلاصه ماشینی:
"اراسموس داستان آدم و حوا را با افسانهی «پرومتئوس»[VII] یونانی میسنجید و به جای تفسیر لفظی کتاب مقدس به روش استعاری و تفسیر عقلانی قـائل بود (دورانـت، 1368: ج 6، ص 349) تـا آن کـه در سـال (1854م) در برابر فشـار درخواست مردم عوام، رهبران کلیسا و فرانسیسها این آموزه را مجددا احیا نمودند؛ به این مفهوم که نطفهی مریم عذرا عاری و بری از گناهکاری ذاتی اولیه است؛ زیرا طبق الاهیات مسیحی هر کودکی که پس از دوران آدم و حوا به دنیا آمده، به آن گناه آلوده بوده است (همان: ج4، ص1004).
اما کانت چگونه آموزههای مسیحی را بازخوانی و تفسیر کرده است؟ او علت آموزهی گناه اولیه ومنشأ عصیان آدم و حوا را در بیتجربگی و عدم تکامل عقلی اجداد انسان میداند و گفتهی کتاب مقدس را دربارهی منشأ شرارت ذاتی آدم، به منشأ زمانی تأویل و تفسیر میکند (همان: ص80).
همان طور که مشاهده شد، نیچه برای الاهیات مسیحی پشیزی ارزش قائل نیست و با نگاه کاملا فراجنسیتی به سرنوشت انسان و مقام و وضعیت او به طور کلی در نظام الاهیات سنتی مسیحی مینگرد و کاملا با کانت همراهی مینماید؛ اما به علل نامعلومی، هنگامی که دربارهی زنان سخن میگوید، به یکباره تمام مواضع فلسفی و الاهیاتی خود را فراموش کرده و در دام افکار سنتی و الاهیات مسیحی که در ضمیر ناخودآگاه او نهادینه شده است، میافتد و به گونهای تناقضآمیز و تبعیضآمیز با مسائل زنان روبه رو میشود و حتی برای اثبات صحت آراء خویش، به آیات کتاب مقدس استناد میجوید و با عبارات موهن و گاه بسیار رکیک و غیراخلاقی از زنان یاد میکند."