چکیده:
نظریههای سازمانی متداول، مبتنی بر دیدمان کارکردگرا هستند، دیدمانی که از نظر هستیشناسی بر عینیگرائی و از نظر جامعهشناختی، نظمگراست. با توجه به انتقادهایی که بر این نظریه وارد شده است، گزینههای جایگزین از طرف طرفداران دیدمانهای سهگانه دیگر (تفسیرگرایی، انسانگرای بنیادی، و ساختارگرای بنیادی) پیشنهاد شده و یا میشود. شکلگیری حکومت اسلامی در کشورهای اسلامی، نیاز به انتخاب نظریه سازمانی متناظر با مبانی اسلامی را مطرح ساخته است. این مقاله تلاشی است در این خصوص که چیستی نظریه سازمانی اسلامی را با امعان نظر به حکمت اسلامی مطرح کند. حکمت اسلامی، ناظر بر معرفت استوار و عاری از کذب، مصحلتاندیشی، جامعنگری، و اصابه حق از طریق علم و عقل است. بیشک، برمبنای چنین حکمتی، نظریههای سازمانی موجود قابل نقد هستند. از اینرو، نظریهپردازی سازمانی مبتنی بر حکمت اسلامی نه یک گزینه، بلکه یک ضرورت استراتژیک است که در این مقاله مبانی اولیه آن ارائه شده است.
The conventional organizational theories are based on the functionalist view, a vision that is ontological, ontological and sociologically orderly. Given the criticisms that have been made on this theory, alternative alternatives have been proposed or proposed by the advocates of other trivial views (interpretiveism, fundamentalist humanism, and fundamentalist structuralism). The formation of the Islamic state in Islamic countries has called for the choice of organizational theory corresponding to Islamic principles. This article is an attempt to raise the meaning of Islamic organizational theory with a view to Islamic wisdom. Islamic wisdom is based on the knowledge of the falsehood, the meditation of thought, the comprehensiveness, and the virtue of the right through science and reason. On the basis of such a decree, based on existing beliefs, existing organizational theories can be criticized. Therefore, organizational theorem based on Islamic wisdom is not an option, but a strategic necessity, which is presented in this paper.
خلاصه ماشینی:
هرچند برخي انديشمندان (سيد علوي، ١٣٧٠) معتقد هستند که واژه فلسفه لغت يوناني است و معـادل آن در عربي حکمت است ، اما بايد گفت امروزه هر دو واژه حکمت ١ و فلسفه ٢ در رشته هاي علمي به کار گرفته مي شود و به صورت کاملاً متفاوت تعريف مي شوند.
مطابق نمودار ٣، چهار ديدماني که نظريه هاي علوم اجتماعي را پوشش مي دهنـد بـه شـرح زيـر قابـل تبيين هستند: ديدمان کارکردگرايي: اين ديدمان با درهم آميختن تاکيد بر جامعه شناسي نظم و عينيـت گرايـي تقريبـاً همه مطالعات نظري و تجربي انجام شده در قلمرو مطالعات سازماني را در بر مي گيرد.
Wisdom paradigm روش پژوهش براي تبيين مفهوم حکمت اسلامي از روش تحليل مضمون قرآن کريم استفاده شده است .
براي تبيين نظريه سازماني مبتني بر حکمت اسلامي، از تحليل گروه کانوني استفاده شده است .
بـدين معني که ديدگاه گروه خبرگان در خصوص ديدمان منطبق با حکمت اسلامي اخذ و متناسب بـا تعيـين ديدمان همتراز، مؤلفه هاي نظريه سازماني اسلامي تبيين شده است .
اگر بپذيريم که حکمت در اسلام به معني درستکاري و محکم کاري اسـت ، و بـه نهـادن هـر چيـز در جايگاه متناسب خود از نظر کلام و عمل ، حکمت گفته مي شود، آنگاه اين سوال قابل طـرح اسـت کـه آيا نظريه سازماني که بر ديدمان کارکردگرايي استوار است با حکمت اسلامي سازگار است ؟ بـيشـک ، جواب منفي است ، نمي توان گفت که نظريه سازماني مبتني بر کار کر گرايي با تعريف حکمت اسـلامي که بر درستکاري، محکم کاري و تناسب تأکيد دارد، سازگار باشد.