چکیده:
مقاله حاضر با هدف بررسی «حق» یا «تکلیف» بودن اقامه بیّنه توسط مدعی و با روش تحلیل محتوای کیفی به بیان اقوال موجود در این امر پرداخته است. یکی از دلایلی که مدعی میتواند در جریان رسیدگی به ادعای خود در محکمه به آن استناد کند، بیّنه است. در اینکه آیا حاکم میتواند مدعی را در صورت وجود بیّنه و بهدنبال انکار مدعیعلیه، ملزم به احضار بیّنه در محکمه کند، در بین فقهای امامیه اختلافنظر وجود دارد. برخی از فقها قائل به عدم جواز الزام از سوی حاکم هستند؛ چون حاضر کردن بیّنه را حق مدعی میدانند. برخی دیگر نیز این امر را جایز شمرده و قائل هستند که در صورت امر حاکم، مدعی برای حاضر کردن بیّنه در محکمه، تکلیف دارد. در نهایت عده دیگر از فقها قائل به تفصیل شده و بین علم و جهل مدعی نسبت به حاضر کردن بیّنه فرق گذاشتهاند. نوشتار حاضر با اثبات اینکه حاکم نمیتواند مدعی را به حاضر کردن بیّنه در محکمه الزام کند، به بیان اقوال و دلایل موجود در این زمینه میپردازد
The present article aims to examine if iqamah bayyenah[1] by the plaintiff is the "right" or "obligation", and by using qualitative content analysis method tries to expresses the existing statements in this regard. One of the evident testimonies that the plaintiff can present during the hearing of his claim in court is evidence. There is a difference of opinion among the Imami foqaha (jurists) as to whether following the denial of the defendant the ruler can oblige the plaintiff to declare the evidence in court if there is evidence. Some foqaha believe that it is not permissible for the ruler to impose an obligation because they consider the declaration of evidence as the plaintiff's right. However, some others consider it permissible and believe that if the ruler orders, the plaintiff is obliged to present evidence in court. Finally, some other foqaha have a different view and distinguish between knowledge and ignorance of the plaintiff to adduce evidence. The present article, by proving that the ruler cannot compel the plaintiff to present evidence in court, expresses the statements and reasons in this regard.
[1] Adducing evidence; declaration of the evidence/ to declare the evidence
خلاصه ماشینی:
حق یا تکلیف بودن اقامه بیّنه از منظر فقه و حقوق تاریخ دریافت: 26 /04/ 1399 تاریخ پذیرش: 14/06/ 399 علی محمدی جورکویه 1 / سید رسول حسینی 2 / علی ذوالفقاری درزی 3 چکیده مقاله حاضر با هدف بررسی «حق» یا «تکلیف» بودن اقامه بیّنه توسط مدعی و با روش تحلیل محتوای کیفی به بیان اقوال موجود در این امر پرداخته است.
برخی دیگر نیز این امر را جایز شمرده و قائل هستند که در صورت امر حاکم، مدعی برای حاضر کردن بیّنه در محکمه، تکلیف دارد.
شیخ طوسی در کتاب النهایه قائل به جواز امر به احضار بیّنه شده است؛ اما مراد ایشان از این امر، وجوب و الزام نیست، بلکه مراد از امر را صرف اذن و اعلام میداند و در جایی که مدعی نداند که میتواند بیّنه خود را حاضر کند، این امر بهمعنای ارشاد مدعی است که ارشاد مدعی مستحب نیز میباشد 1 (العاملی، بیتا: 459).
دیگر اینکه فقیه در فتوای خود باید اصول و ضوابط استفاده از نتایج افکارسنجی را در جایی که مکلف میتواند از این ابزارها برای تشیخص مصداق استفاده کند، ارائه دهد؛ علاوه بر اینکه حاکم اسلامی در حکم حکومتی و تقنین فقه موظف به بررسی مصادیق و تشخیص اولویتهاست که کاملاً وابسته به نتایج افکارسنجیهای دقیق و حسابشده خواهد بود.
هرچند توجه به افکارسنجی از این منظر وظیفه شخصی مکلف است؛ اما ازآنجاکه در بسیاری موارد فقیهان در خصوص مصادیق نیز مورد سؤال قرار میگیرند و ازآنجاکه مراجعه به افکارسنجی برای تشخیص مصداق فقهی نیازمند ضابطه است و تعیین ضابطه آن کاری فقیهانه است، لازم است که فقه به این جنبه اثرگذاری پیمایش اجتماعی بر فقه توجه کند.