چکیده:
ظهور منطقهای غیرکلاسیک در برابر منطق کلاسیک موجب از بین رفتن فرض پیشینی بودن معرفت منطقی شده بطوریکه منطقدانها از ترجیح یک نظریه منطقی بر نظریات دیگر سخن میگویند و مدلی برای گزینش معقول میان آنها ارائه کردهاند. روششناسی استنتاج به بهترین تبیین از جمله مدلهای گزینش معقول میان نظریات علمی است و در این نوشتار نشان میدهیم که نظریات منطقی از ویژگیهای لازم برای کاربست این روششناسی در حوزه منطق برخوردارند. بهویژه نشان میدهیم که منطقدانها، چنانکه کارنپ میپنداشت، در گزینش نظریات منطقی آزاد نبوده، سازگاری یک نظام منطقی با شواهد پذیرفته شده و نظام دیگر با آن شواهد شرط گزینش معقول است. مسئله تفاوت معنای ادات ربط در منطقهای مختلف یکی از مسائلی است که مقایسهپذیری منطقها را به چالش میکشد و در این نوشتار ضمن معرفی یکی از راه حلهای این مسئله آن را به گونهای ترمیم میکنیم که از گزند نقدها در امان بماند.
Since the emergence of non-classical logics in the twentieth century, the assumption that logical knowledge is a priori has been challenged. Currently, logicians speak of preferring one logical theory over another and presenting a model of rational choice. “Inference to the best explanation” is a proposed model for the rational selection among scientific theories, and in this paper, we show that logical theories have the necessary features to apply such a methodology in the field of logic. Particularly, we show that such preferential treatment is not merely a liberal choice of a logical language, as Carnap supposed, but the inconsistency with some accepted evidence leads logicians to choose a logic theory that is compatible with that evidence. The Meaning variances of the logical constants are one of the issues that challenge the commensurability of logic theories. Having explained different solutions to this problem, we try to defend the best one in a way that avoids criticism.
خلاصه ماشینی:
روششناسي استنتاج به بهترين تبيين : مدلي براي گزينش نظريات منطقي مسعود الوند١، مرتضي حاج حسيني ٢، امير احسان کرباسي زاده 3 (تاريخ دريافت مقاله : ٩٨/١٠/١٧- تاريخ پذيرش مقاله : ٩٩/٦/٢٢) چکيده ظهور منطق هاي غيرکلاسيک در برابر منطق کلاسيک موجب از بين رفتن فرض پيشيني بودن معرفت منطقي شده بطوريکه منطق دانها از ترجيح يک نظريه منطقي بر نظريات ديگر سخن ميگويند و مدلي براي گزينش معقول ميان آنها ارائه کرده اند.
روش شناسي استنتاج به بهترين تبيين از جمله مدلهاي گزينش معقول ميان نظريات علمي است و در اين نوشتار نشان ميدهيم که نظريات منطقي از ويژگيهاي لازم براي کاربست اين روششناسي در حوزه منطق برخوردارند.
com مقدمه ظهور منطق هاي غيرکلاسيک در برابر منطق کلاسيک ، مسئله گزينش معقول ميان منطقها را به ميان کشيده است و اخيرا منطق داناني همچون پريست و ويليامسن از انجام چنين گزينشي براساس روششناسي استنتاج به بهترين تبيين ١ يا نظريه ربايي ٢ سخن گفته اند.
از نظر پريست گزينش معقول يک نظريه از بين ساير نظريات، بدون توجه به آنکه آن نظريه متصدي توضيح چه امري است ، براساس معيارهاي واحدي صورت ميگيرد: در مواجهه با نظريات ، در علوم تجربي ، متافيزيک ، اخلاق ، منطق يا هر حوزه ديگري ، نظريه اي را انتخاب ميکنيم که معيارهاي تعيين کننده يک نظريه خوب را بهتر از بقيه برآورده کند.
Verbal dispute در اين صورت اگر تغيير در شروط صدق ، شرط کافي براي تغيير معني باشد، دو نظريه فوق معاني متفاوتي به ادات نقض نسبت ميدهند و بازهم به نظر ميرسد اختلاف نظر آنها در مورد قبول يا رد يک قانون منطقي ، صرفا اشتراک لفظي است .