چکیده:
فرهنگ سازمان از ارکان مهم و تعیینکننده رویکرد سازمان در مدیریت فعالیتهایش است و نقش موثری در رویکرد توانمندسازی کارکنان دارد و بهنوعی میتواند عامل موفقیت یا شکست برنامههای سازمان در توانمندسازی کارکنانش تلقی شود. چنین نگاهی، در پژوهشهای مختلف مورد توجه بوده است. پژوهش حاضر بهمنظور تدوین و تبیین رویکرد توانمندسازی مبتنی بر فرهنگ سازمان در شهرداری منطقه 18، صورت گرفته است. رویکرد پژوهش کمی است و در آن از استراتژی پیمایش استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش کارکنان و مدیران هستند و برای گردآوری دادهها از پرسشنامه و برای تحلیل دادهها از آزمون تی، استفاده شده است. نمونهگیری به روش تصادفی انجام شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که سازمان مورد مطالعه بر اساس مدل هافستد دارای فرهنگ غیرمنعطف و بر اساس مدل اشنایدر و بارسو (1997)، نگرش مدیرانش به استراتژی کاملا عقلایی و کنترلی است. بر این مبنا، الگوی فرهنگی غالب، موقعیت گرایی است و رویکرد مناسب برای توانمندسازی، کارکردگرا است.
The organizational culture is one of the critical elements of the organization which determines organization approach to manage its activities. On the other hand, organizational culture has a systematic and direct relationship with employee empowerment and can be a factor in the success or failure of organizational programs. Such an idea has been considered in various studies. The present study was conducted to develop and explain the empowerment approach based on the culture of the organization in the municipality The method of data gathering is questionnaire. The statistical population of the study was employees and managers. Sampling was done randomly. The findings show that the organization has an inflexible culture, and the managers approach in terms of strategy is completely rational and controlling. Accordingly, the dominant cultural model is situational, and the functionalist empowerment approach is appropriate to this cultural model.
خلاصه ماشینی:
یکی از دلایل مهم این مقاومت و عدم مشارکت، فقدان رویکرد مثبت نسبت به استراتژی های توانمندسازی سازمان و متناسب تلقی نشدن اقدامات سازمان در همین راستاست؛ همان گونه که در ادبیات مدیریت نیز تاکید شده است، از جمله الزامات مهم Singh and Weimar Gill Ping Foster-Fishman and Keys برای مطلوب و متناسب تدوین شدن استراتژیهای توانمندسازی در سازمان توجه به ویژگی های فرهنگ سازمانی و متناسب سازی استراتژی ها با این مشخصه هاست.
براین مبنا، سؤال اصلی این پژوهش رویکرد مناسب برای توانمندسازی مبتنی بر ویژگیهای فرهنگی در شهرداری منطقه 18 کدام است؟ چارچوب مقاله بدین شکل است که نخست راجع به فرهنگسازمانی و توانمندسازی کارکنان بهعنوان دو متغیر اصلی در این پژوهش بحث میشود، سپس چارچوب مفهومی که از مبنای نظری استخراج شده ارائه میگردد و نهایتاً یافتههای پژوهش که با بهرهگیری از پرسشنامه بهدستآمده، تبیین میشود.
Rappaport Becher et al Quinn and Spreitzer Mechanistic Approach Organic Approach Relational Construct Conger and Kanungo Thomas and Velthouse Ford and Fottler Whetten and Cameron Self-efficacy 1 : از سوی دیگر، توماس و ولتهوس(1990)، رویکردی دیگری در توانمندسازی مطرح می کنند؛ توانمندسازی بهعنوان سازه شناختی.
بر اساس این مبنای نظری، پس از شناسایی فرهنگ و ویژگیهای سازمان مورد نظر (شهرداری تهران)، در ادامه، به تبیین رویکردها و تدوین استراتژی توانمندسازی بر اساس ماتریس استراتژیهای توانمندسازی، اقدام شده است.
شناسایی ویژگیهای فرهنگی برمبنای دو بعد نگرش عقلایی و نگرش شهودی (الگوی اشنایدر و بارسو) و فرهنگ منعطف و غیر منعطف مدل (شناخت فرهنگ سازمانی هافستد)، انجام شده است که این امکان رو فراهم میکند که موضوعات مدیریت (توانمندسازی) در دو سطح استراتژیک(ذهنی) و عملیاتی(عینی) قابل مطالعه باشند.