چکیده:
با شروع دومینوی ناآرامی در سرزمینهای عربی، تونس و مصر اولین دولتهای عرب بودند که به عنوان خاستگاه و نقطه آغاز این طغیانها دستخوش تحولات سیاسی و اجتماعی شدند. ناآرامیهای مذکور در کشورهای تونس و مصر به نتایجی انجامید که از آنها به ترتیب با عناوین انقلابهای یاس و نیل یاد میشود. با توجه به اشتراکات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورهای مذکور به نظر میرسد انقلابهای مورد بحث دارای ریشههای مشابهای بودند. با این حال، روند تغییرات در کشورهای مذبور یکسان نبود. در حالی که ائتلاف جوانان و طبقه کارگر در آغاز و انجام ناآرامیهای مذکور در کشورهای مورد بحث نقشی تاثیرگذار داشت اما نحوه برخورد ارتش با تحولات از یک سو و واکنش جریان-های اسلامگرا به فضای فراهم شده در پرتو این ناآرامیها از سوی دیگر بیانگر وجود تفاوت در حوادث مورد بحث است. در این ارتباط، با آن که انقلاب تونس تنها اعتراض موفق در جهان عرب معرفی میشود اما بازگشت عناصر دوره پیش از انقلاب به قدرت در هر دو کشور نشان از الگوی جدید انقلابهای اصلاحاتی دارد که بدان اصقلاب گفته میشود. در مقاله حاضر سعی بر آن است در پرتو روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی و با اتکاء به شیوههای متقاطع قیاس و استقراء عناصر تاثیرگذار در بروز و هدایت ناآرامی در دو کشور تونس و مصر مورد بررسی قرار گیرد.
By starting the domino effect of uprisings in Arab countries, Tunisia and Egypt as a source of these revolts were the first states that had undergone sociopolitical changes. So, these uprisings had been led to the results that it is called, respectively, “Jasmine” and “Nile” Revolutions. It seems that these revolutions had stemmed from similar causes with respect to the social, political, economic and even cultural commonality within these countries. But, the results and trends of changes in Tunisia and Egypt have not been alike. Although the youth and labors coalition in commencing and conducting of uprisings within both states had an impressive role, the reaction of military and Islamic movements to these uprisings was different and led to a varied result. While the Tunisian revolution is considered as the only successful protest in the Arab world, coming back to power the figures who belonged to last regimes in both countries was a harbinger of rising the new type of reformist revolution that is called Refolution. This work tries, in the light of a descriptive - analytical manner and by relying on a crisscross style of induction and deduction, to study the impressive variations in breaking out and directing uprisings in both Tunisia and Egypt.
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبيقي انقلاب هاي تونس و مصر در بستر ناآراميهاي عربي مهدي زيبائي ١* تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٩/٢٦ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/٢/١٢ چکيده با شروع دومينوي ناآرامي در سرزمين هاي عربي، تونس و مصر اولين دولت هاي عرب بودنـد کـه بـه عنوان خاستگاه و نقطه آغاز اين طغيان ها دستخوش تحولات سياسي و اجتماعي شدند.
مقاله "بررسي تطبيقي نقش ناکارآمدي دستگاه سرکوب در انقـلاب هـاي عربـي: مطالعـه مـوردي تونس ، مصر، ليبي و يمن " به قلم امير عظيمي دولت آبادي، بـا طـرح پرسـش دربـاره علـت پيـروزي انقلاب در کشورهاي مورد بررسي و شکست آن در الجزاير و مـراکش فرضـيه خـود را معطـوف بـه آمادگي دستگاه سرکوب و خشونت نيروهاي ارتش نسبت به معترضين ميسازد.
در ادامه مولف با طـرح نکـاتي پيرامـون قـدرت جريان هاي اسلامي براي تصاحب حکومت در دوره قيل از ناآرامي به نقش بازدارنده نيروهاي امنيتـي ميپردازد و در اين بستر شرايط سه کشور مصر، تونس و ليبي را مورد بررسي مـينمايـد ( ,Karakoc ٢٠١٥).
٢- جنبش هاي کارگري در کشورهاي تونس و مصر فعاليت اجتماعي کارگران ضمن برخورداري از پيشينه طـولاني داراي سبقه سياسي نيز هستند؛ اين وضعيت در سال هاي منتهي به ناآراميها تأثير بسزايي بـر ارتقـاء جايگـاه اجتماعي طبقه مورد بحث داشت و فعالين کارگري از تجربيات خود در ناآراميهـاي تـونس و مصـر بهره هاي فراواني بردند.