چکیده:
سهراب سپهری، از جمله مهمترین شاعران نوپردازی است که در روزگار ما، دنیای ذهن، اندیشه و شعر خویش را با تفکّری عرفانی آمیزش داده، و موجودیت هنر خود را از هر نظر بدان وابسته نموده است. او با زبانی نمادین و به شیوهای متفاوت و مؤثّر، توانسته است کشف و شهود خود را به مخاطبانش نشان دهد. اصلیترین پشتوانۀ هنر و مایۀ تأثیر کلام سپهری، جذابیت و صمیمیتی ویژه است که در ارتباط با عناصر طبیعت دارد و با پشتوانه آن، اسرار و احوالی را ترسیم نموده که در نتیجۀ آن بهنوعی عرفان رسیده است. این پژوهش در پی این مهم است که با روش تحلیلی، به بررسی نگاه عرفانی سهراب سپهری به طبیعت بپردازد. نتیجۀ این بررسی نشان میدهد در اشعار سهراب سپهری که طبیعتمحور اصلی آن است، ترسیم شاعرانهای از یک عرفان ساده و همهفهم صورت گرفته است که با روش هنری و به طریقی ناخودآگاهانه، نگاه خواننده را بر چشماندازی عرفانی در طبیعت میگشاید که سادهترین شکل ارتباط با خداوند را به نمایش میگذارد و حضور خدا را در هر لحظه و هر جزء طبیعت برای خوانندۀ خود ملموس میسازد.
Sohrab is one of the most important important poets of modernization who in our day has combined the world of his mind, thought and poetry with mystical thought, , and has linked the existence of his He has been able to show his discovery, , intuition, and illumination to his art I n every respect. audience in a symbolic and effective way and to share them in his mystical and ecstatic delights. The main backdrop of art and the influence of Sephora's word is its special charm and intimacy with the elements of nature, and with its backdrop, it reveals the secrets and circumstances that have resulted in some form of mysticism. This study seeks to investigate the mystical view of Sohrab Sepehri through an analytical method. The result of this study shows that in Sohrab Sepehri's poems, which are nature-based, there is a poetic depiction of a simple, all-knowing mystic who, in an artistic and unconscious way, draws the reader into a mystical perspective on nature. It reveals that it represents the simplest form of communication with God, and makes the presence of God tangible to his reader at any moment and in any part of nature
خلاصه ماشینی:
نتيجۀ اين بررسي نشان مي دهد در اشعار سهراب سپهري که طبيعت محور اصلي آن است ، ترسيم شاعرانه اي از يک عرفان ساده و همه فهم صورت گرفته است که با روش هنري و به طريقي ناخودآگاهانه ، نگاه خواننده را بر چشم اندازي عرفاني در طبيعت مي گشايد که ساده ترين شکل ارتباط با خداوند را به نمايش مي گذارد و حضور خدا را در هر لحظه و هر جزء طبيعت براي خوانندة خود ملموس مي سازد.
٢- پيشينه طبيعت گرايي نزد شاعران عارف همان گونه که طبيعت در شعر سهراب سپهري به عنوان وسيله و ابزاري براي تعليم و بيان روحيات عرفاني شاعر مورداستفاده قرار مي گيرد، در آثار بسياري از شاعران با مشرب عرفاني درگذشته نيز هدف از به کارگيري مظاهر طبيعت و توصيف پديده هاي طبيعي، وصف براي تعليم درس اخلاق ، حکمت ، تواضع ، و بالاخره عرفان و شناخت است ، و پديده هاي طبيعت به عنوان ابزاري در جهت القاي معاني معنوي و عرفاني به کار مي روند.
٤-٢- حيوان ٤-٢-١- اسب :« من نمي دانم ، که چرا مي گويند: اسب حيوان نجيبي است ، کبوتر زيباست / و چرا در قفس هيچ کسي کرکس نيست ؟ گل شبدر چه کم از لاله ي قرمز دارد!» ( همان : ١٥٢) سرچشمه سرودن اين گونه اشعار در تفکر سهراب سپهري برگرفته از ديدگاه عرفاني است که خالق هستي و محبت ازلي او در همه موجودات جهان جريان دارد و نبايد به آفريده هاي او نسبت زشتي/ بدي داد: زيرا هر چيزي که وجود دارد نشان از زيبايي خالق خود دارد.