چکیده:
این نوشتار روششناسی و بنیادهای نظری مدرنیته را در فلسفهی فرانسیس بیکن بهخوانش گرفته است. روششناسی بیکن، تجربی و مبتنی بر مشاهده و آزمون است. او در تقابل با منطق و روش قیاسی ارسطو، منطق و روش جدید ارائه داد که به روش استقرایی معروف است. «استقراگرایی» بهمثابه یک پارادایم، سرآغاز انقلاب علمی بیکن است، ازاینرو، وی، از بنیانگذاران روششناسی، علم مدرن و فلسفهی تجربی محسوب میشود. تاکید بر سوبژکتیویزم و علم واقعی/ کاربردی، فلسفهی بیکن را سوژهمحور، تجربی و اومانیستی، و او را در زمرهی نیاکان جنبش روشنگری قرار داده است. تئوری «دانش قدرت است»، مهمترین و تاثیرگذارترین آموزهی بیکن در پیوند معرفت با قدرت است و یگانگی دانایی و توانایی را میرساند. موضوع مهم دیگر، اما مسئله «بتهای ذهنی» یعنی همان تصورات دروغین عارض بر ذهن است که موانع پیشرفت علم و زمینهی خطاهای ذهن و اندیشه را فراهم میآورند. مهمترین یافتههای این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته، سوبژکتیویته و نقش زیربنایی بتهای ذهنی، در جامعهشناسی معرفت و مسئله مهم کشف حقیقت و تفسیر و تسخیر طبیعت است.
This article draws on the methodology and theoretical foundations of modernity in the philosophy of Francis Bacon. Bacon's methodology is experimental and based on observation and testing. In contrast to Aristotle's logic and deductive method, he introduced a new logic and method known as the inductive method. "Inductiveism" as a paradigm is the beginning of Bacon's scientific revolution, so he is one of the founders of methodology, modern science and empirical philosophy. The emphasis on subjectivism and real / applied science has made Bacon's philosophy subject-oriented, empirical, and humanistic, and has made him one of the forefathers of the Enlightenment. The theory of "knowledge is power" is Bacon's most important and influential teaching on the connection between knowledge and power, and conveys the unity of knowledge and ability. Another important issue, however, is the issue of "mental idols", that is, the false perceptions that affect the mind, which provide obstacles to the progress of science and the ground for errors in the mind and thought. The most important findings of this article, which are organized by descriptive-analytical method, are subjectivity and the underlying role of mental idols in the sociology of knowledge and the important issue of discovering the truth and interpreting and conquering nature.
خلاصه ماشینی:
ویژگیِ مهم بیکن که به جنبهی نظری و نظریهپردازی او اشاره دارد، ایجاد دگردیسی و تحوّل در سنت فکری غربی (اروپایی) است که بر محور منطق (روش)، علم و فلسفه بود.
بنابراین، نقش بیکن در شکلگیری جهان مدرن عظیم و بنیادین است، زیرا او با ارائه منطق و متدولوژی نوین به پارادایم جدید دست یافت و بانی و باعث علم مدرن و فلسفهی علمی-تجربی در غرب مدرن شد.
مطالب و مباحث مختلف حول این طرح را در محورهای ذیل مورد بحث قرار میدهیم: 1- بنیانگذاری متدولوژی جدید: پدر روش استقرایی معروف است که بیکن از بنیانگذاران روششناسی مدرن است.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که پارادایم استقراگرایی، بهمثابه روش علمی-تجربی جدید که با بیکن شروع شد و تا پایان قرن بیستم ادامه داشت، هم موافقان و هم مخالفان زیادی داشته است.
Cogito ergo sum ویل دورانت عشق بیکن به فلسفه (فلسفهی سوژهمحور) را به نقل از کتاب پیشرفت دانش چنین نقل میکند: «درود و ستایش من باید به خود ذهن متوجه شود، بشر عبارت از ذهن است و علم نیز همان ذهن است، انسان چیزی به جز آنکه میداند نیست...
اینکه بیکن در یک جای انسان را خادم و مفسر طبیعت میداند و در جای دیگر، از ترادف و این همانی دانش و قدرت سخن میگوید، نشان از تعلق خاطر شدید او به علم سودمند، کاربردی و مولّد دارد که محصول آن تکنولوژی و فنآوری مدرن برای رفاه حال انسان است.