چکیده:
سخن ائمۀ اطهار علیهم السلام پس از قرآن، مهمترین منبع تبیین و تفسیر دین است. صدور آموزهها از نهاد امامت گاه به صورت شفاهی و در قالب روایت و گاه کتبی و در شکل توقیع ابراز شدهاند. نگاشتۀ حاضر میکوشد با سنجۀ صدور روایات و توقیعات منتسب به حضرت ولیّ الله الاعظم علیه السلامدر دورۀ غیبت، به ارزشگذاری این دو بپردازد. این مهم با روش تحلیلی و از دادههای کتابخانهای واکاوی شده است. برآیند این پژوهش آنکه صدور روایت و صدور توقیع در زمان غیبت صغری با اشکال مبنایی خاصی مواجه نیست؛ اما صدور روایت در زمان غیبت کبری با ایرادات جدیای روبهرو است که از جملۀ آنها مفاد آخرین توقیع در عصر غیبت صغری و همچنین خدشه در تطبیق معیار حجیت خبر واحد بر روایات عصر غیبت کبری است. برای علم به صدور توقیع و بستن راه جعل، دو ملاک یعنی خط حضرت و صدور به نائب خاص معیار است که هر دو نشانه در زمان غیبت کبری با دشواری جدی روبهرو است.
ان کلام الايمه الاطهار هو اهم المصادر لتفسیر الدین و تبیینه بعد القران الکریم. و قد صدرت التعالیم من الايمه بشکل شفهی تاره ضمن الروایات، و بشکل مکتوب تاره اخری ضمن التواقیع الصادره عنهم. یحاول هذا المقال تقییم الروایات و التوقیعات المنتسبه الی بقیه الله الاعظم فی عصر الغیبه من حیث الصدور. و قد تم بحث هذا الامر بنهجس تحلیلی، و بالتتبع المکتبی للمعلومات.
و الذی انتهینا الیه خلال البحث ان صدور الروایه والتوقیع فی عصر الغیبه الصغری لا یواجه اشکالا اساسیا، ولکن صدورهما فی عصر الغیبه الکبری یواجه اشکالات هامه، نظیر کونه مخالفا لمفاد التوقیع الاخیر الذی صدر من الامام فی عصر الغیبه الصغری و نظیر اشکال فی تطبیق معیار حجیه خبر الواحد علی روایات عصر الغیبه الکبری.
ولاجل العلم بصدور التوقیع و سد طریق الوضع لابد من تطبیق المعیارین التالیین: کونه بخط الامام و صدوره للنايب الخاص و کلا المعیارین یواجهان اشکالا عند التطبیق علی الروایات فی عصر الغیبه الکبری.
خلاصه ماشینی:
آنچه در این آثار، بیشتر مورد عنایت قرار گرفته است، جمعآوری و تبویب احادیث مهدوی با رویکرد عصر غیبت صغری است؛ در حالی که روایات و توقیعات مختلفی در دوران غیبت کبری به ایشان منسوب است که تحقیق جامعی در موضوع حجیت صدوری آنها انجام نشده است.
وی در تبیین این دلالت از توقیع مینگارد: تعبیر حضرت در این توقیع به «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَامّة؛ به تحقیق غیبت کبری شروع شد» صریح در این است که غیبت، تا زمان مرگ سمری - نائب چهارم - ناقص بوده است و نقصان به این است که در زمان غیبت صغری امکان ملاقات و مشاهده وجود داشته است؛ اما الآن «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ التَامّة»؛ یعنی رؤیت برای احدی امکان ندارد و بر همین اساس در ادامۀ حدیث آمده «فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ پس ظهوری نیست مگر بعد از اذن الهی».
مجلسی که گویا نخستین اندیشوری است که این نگاه را مطرح میکند در توضیح آن مینویسد: شاید این روایت حمل میشود بر کسی که ادعای مشاهده همراه با نیابت کرده است؛ یعنی کسی که ادعا دارد اخبار را از طرف حضرت به شیعیان به همان شکل سفرای خاص ایشان میرساند.
از همین جهت است که اگر کسی در زمان غیبت کبری، کلامی از امام زمان% نقل کند و بگوید خودم از ایشان شنیدم، مورد قبول واقع نمیشود و دلیلی برای حجیت این نظر وجود ندارد.