چکیده:
در این مقاله به بررسی رابطه میان مفاهیم و پدیدارهای دین، مصرف، شهر و زندگی روزمره پرداختهایم. بدین منظور حلقه ارتباطی میان آنها با استناد به نظریات جدید علوم اجتماعی و آرای صاحبنظران این عرصه شناسایی شده و اهمیت آنها در جهان معاصر و به تبع آن نظریات جدید علوم اجتماعی از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق با اتکا به نگرهای چند وجهی و متکثر، پیوندهای میان دین و مصرف را از خلال سعی آنها برای معنادار کردن زندگی روزمره و هویت بخشی به سوژه جهان جدید بررسی کردهایم. از این منظر سوژه جهان مدرن به مثابه امری متکثر و برخوردار از امکان برساخت هویت بازنمایی شده است که در دل نظم زندگی روزمره کلانشهری و با اتکا بر انواع نیروهای موجود در فضای مدرن به خویشتن خویش معنا میبخشد. دین و مصرف در قالب نیروهای دینداری و مصرفگرایی، در پی به دست گرفتن انحصار تفسیرگری و معناسازی زندگی روزمره و از این مسیر هویت بخشی به سوژه کلانشهری هستند. با اتکا به چنین منظری است که این مقاله به دنبال بررسی ابعاد متکثر، مبهم، پیچیده و غیر قابل تقلیل رابطه دین و مصرف در زندگی روزمره شهری بوده است.
This paper aims to clarify the relationships between religion, consumption and everyday life. In doing so and relying on new social science theories and key relevant scholars we have identified the interconnections between these concepts and have evaluated their importance in contemporary world from different points of views. Drawing on a plural and multidimensional approach, the joint cause and preoccupation of religion and consumption to create a meaningful life has been discussed. we suggest that the modern life subject has been rather represented as an entity capable of constructing this/her own identity. Religion and consumption as manifested in the forms of religiosity and consumerism forces seek to enjoy the exclusive rights to interpret and make meaning of everyday life and thereby to provide identity for a metropolitan subject. The paper ends reviewing plural, complex and ambiguous and irreducible dimensions of the relationship religion and consumption pose in everyday urban life.
خلاصه ماشینی:
آیا در این صورت مصرف ابـزار مناسـبی بـرای دسـتیابی بـه معنـا و سـاخت هویت در فرایندی بازاندیشانه هست ؟ آیا مصرف قادر اسـت از شکسـت در فراینـد مـذکور جلوگیری کنـد؟ آیـا در ایـن صـورت زنـدگی روزمـره بـه چیـزی جـز عرصـه حاکمیـت ساختارهای سرمایه داری بـدل خواهـد شـد؟(٢٠٠٠٧٨,Gardiner) عرصـه ای کـه مشخصـه اصلی آن تهدید همیشگی خطر و شکست در مقابل چنین تهدیدی است ؟ از سوی دیگر میتوان همچون متفکران عرصه مطالعات فرهنگـی معتقـد بـود کـه گرچـه صنایع فرهنگ سازی سـرمایه داری نقـش عمـده ای در تولیـد ایـدئولوژیک ایفـا میکننـد و ایماژها و توصیفها و تعریفها و ملاکهای بسیار تاثیر گذاری برای فهم جهان برمیسازند امـا بـا این حال ما با مصرف کردن این تولیدات ایدئولوژیک ، به قربانیان مستاصل "ذهنیت کـاذب " بدل نمیشویم .
اما آیا میتوان پذیرفت در جامعه کلانشهری کنونی، در شرایط مدرنیته متاخری کـه در آن فردگرایی و فرسایش مراجع اقتدار سنتی به بالاترین حد خـود رسـیده اند(گیـدنز،ب ١٣٨٤)، همچنان دین (حتی در معنای برگری آن ) بتواند معنادهنـده بـه سـبکهای زنـدگی باشـد؟ آیـا همچنان دین در زندگی کلانشهری مدرنیته متاخر جایگزینی بهتر از خود نیافتـه اسـت ؟ آیـا مصرف در زندگی روزمره نمیتواند بـدون پشـتوانه نظامهـای کـلان معنـادهی، فراینـد هـای ساخت معنا و هویت را هدایت گرداند؟ میدانیم که در دوره مدرن متاخر افراد با راه ها و روش های متنـوع خـاص خودشـان بـه سمت انواع گوناگون معنویت ها سوق پیدا میکنند و دیگر به دین خود به عنوان یـک شـکل اجتماعی مسلط بر جامعه نگاه نمیکنند.